چون قوم بتها را واژگون و خرد شده ديدند گفتند كدام ستمكارى اين عمل را با خدايان ما نموده است؟ (60) جمعى گفتند ما شنيدهايم جوانى ابراهيم نام از بتهاى ما ببدى ياد ميكرد (61) گفتند او را در برابر چشم مردم حاضر كنيد تا گواهى دهند (62) گفتند اى ابراهيم آيا تو با خدايان ما چنين كردهاى (63) ابراهيم جواب داد بلى اين بت بزرگ چنين كرده اگر سخن ميگويند از آنها سؤال كنيد (64) در ضمير خود انديشه كرده و پيش خود ميگفتند شما كه ستايش اين بتها ميكنيد ستمكارى ميباشد (65) همگى سرها بزير افكنده و بابراهيم گفتند تو ميدانى كه اين بتها قدرت گويايى ندارند و حرف نميزنند (66) ابراهيم بايشان گفت آيا چيزى را پرستش ميكنيد كه نه فايدهاى براى شما دارد و نه بتواند زيانى بشما برساند اف بر شما و بآنچه كه ميپرستيد مگر شما عقل نداريد و فكر نميكنيد؟ (67)