اين وعدهاى است بما و پدرانمان داده شده و جز افسانههاى كهن چيزى نيست (83) اى پيغمبر تو از اين مردم سؤال كن زمين و آنچه كه در آنست اگر دانشمند و اهل اطلاع هستيد ملك كيست و بكه تعلق دارد؟ (84) فورا خواهند گفت متعلق بخدا است بگو پس چرا بياد خدا نيستند (85) باز از ايشان بپرس خداى آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ كيست؟ (86) البته جواب ميدهند خداى يگانهاى پيغمبر بگو با اين حال باز از خداى نمىترسيد (87) اى پيغمبر بايشان بگو ملكوت اشياء و هستىها در دست كيست؟ و آن كيست كه همه را در پناه خود امان ميدهد و خودش تحت حمايت و پناه كسى قرار نميگيرد. (88) و باز ميگويند آن خداست پس بايشان بگو چگونه با اين علم و اطلاع باز فريب خورده و ايمان نميآوريد (89) ما حقيقت واقع را براى مردم روشن كرديم اما باز تكذيب نموده و منكر حقايق ميشوند (90) هيچوقت خداوند فرزندى انتخاب ننموده و هرگز با خداى يگانه خداى ديگرى نبوده و اگر چنانچه مشركين تصور نمودهاند خداى ديگرى وجود داشت هر خدايى بسوى مخلوق و آفرينش خود توجه مينمود و بعضى از خدايان نسبت بخدايان ديگر تفوق و برترى مىجست از اين صفاتى كه مردم نادان ميشمردند خداوند منزه است (91)