و گفتند ما بپروردگار عالميان ايمان آورديم (47) همان خداوند و پروردگار موسى و هارون (48) فرعون غضبناك شده گفت پيش از آنكه از من اجازه بگيريد ايمان آورديد حتما او استاد و بزرگتر شما است كه بشما تعليم سحر نموده بزودى ميدانيد چگونه شما را بكيفر ميرسانم از اين خلافى كه از شما سر زد دست و پاى شما را قطع نموده و همه را بدار مجازات مصلوب ميكنم (49) گفتند هيچ اهميت ندارد ما بسوى پروردگار خود برميگرديم (50) ما اول كسانى هستيم كه بخدا ايمان آوردهايم اميد آن را داريم پروردگار ما از گناهان ما بلطف خويش بگذرد (51) آن گاه بموسى وحى كرديم كه شبانه بندگان مرا از مصر بيرون ببر تا شما را فرعونيان تعقيب نمايند (52) فرعون پس از خروج بنى اسرائيل كسانى را فرستاد تا لشگريان را از شهرها جمع آورى كنند (53)