اوست آن خداوند يگانهاى كه جز او خدايى نيست و او پروردگارى است كه داراى عرش با عظمت است (26) سليمان بهدهد گفت بزودى مىبينيم كه راست مىگويى يا آنكه از دروغگويانى (27) اين نامه مرا ميبرى نزد ايشان و برميگردى تا معلوم شود چه جواب خواهند داد (28) چون هدهد نامه را بدامن بلقيس افكند تعجب نموده پس از قرائت و اطلاع از مضمون آن بزرگان قوم را احضار نموده گفت نامه مهم و بزرگى بمن رسيده است (29) اين نامه از طرف سليمان رسيده و سرلوحه آن نام خداوند بخشنده مهربان ميباشد (30) و پس از ذكر نام خدا نوشته است برترى بر من نجوئيد و تسليم امر من شويد (31) آن گاه به بزرگان كشور و رجال دربارش گفت عقيده شما در اين امر چيست ميدانيد كه من هيچوقت بدون جلب نظر مشورتى شما تصميم اتخاذ نميكنم (32) به بلقيس گفت ما مردمى سلحشور و قومى جنگجو هستيم ولى فرمان تراست براى جنگ و يا تسليم راى خود را ابلاغ كنيد (33)