از اين پيش (در جنگ خندق و احد) هم آنان در صدد فتنهگرى بودند و كارها را به تو بر عكس مىنمودند تا آن گاه كه حق روى آورد و امر خدا آشكار گرديد (يعنى اسلام را فتح نصيب كرد) در صورتى كه آنها كمال كراهت را داشتند. (48) و برخى از آن مردم منافق با تو گويند كه به ما در جهاد اجازه معافى ده و ما را در آتش فتنه (و گناه نافرمانى) ميفكن، آگاه باش كه آنها خود به فتنه و امتحان در افتادند و همانا دوزخ به آن كافران احاطه دارد. (49) اگر تو را حادثهاى خوش نصيب شود سخت بر آنها ناگوار آيد و اگر تو را زحمتى و رنجى پيش آيد (خوشحال شده و) گويند: ما در كار خود پيشبينى كرديم (كه به جنگ نرفتيم)، و آنها باز مىگردند در حالى كه شادند. (50) بگو: هرگز جز آنچه خدا براى ما خواسته به ما نخواهد رسيد، اوست مولاى ما، و البته اهل ايمان در هر حال بايد بر خدا توكل كنند. (51) بگو كه آيا شما منافقان جز يكى از دو نيكويى (بهشت و يا فتح) چيزى مىتوانيد بر ما انتظار بريد؟ ولى ما درباره شما منتظريم كه از جانب خدا به عذابى سخت گرفتار شويد يا به دست ما هلاك شويد، بنا بر اين شما در انتظار باشيد كه ما هم مترصد و منتظر هستيم. (52) بگو كه شما (هر چه خواهيد) انفاق كنيد (صرف مخارج جنگ و تبليغات مزوّرانه كنيد) چه از روى ميل و چه كراهت، هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد، زيرا (كار شما خودنمايى است و) شما مردمى بوده كه سخت به فسق خو گرفتهايد. (53) و هيچ مانعى از قبول نفقات آنها نبود جز آنكه آنها به خدا و رسول او (باطنا) كافرند و نماز نگزارند جز به حال كسالت و انفاق نكنند جز آنكه سخت كراهت دارند. (54)