responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : ارفع، سيد كاظم    جلد : 1  صفحه : 265


52 زمانى كه بر او وارد شدند و عرض سلام كردند، گفت: ما از شما مى‌ترسيم.
53 گفتند: مترس. ما به تو مژده پسرى دانا را مى‌دهيم.
54 گفتند: آيا چنين مژده‌اى را به من مى‌دهيد، در حالى كه من به سن پيرى رسيده‌ام! راستى به چه چيز مژده‌ام مى‌دهيد؟!
55 گفتند: تو را به حق مژده مى‌دهيم؛ بنا بر اين هرگز از لطف خداوند نوميد مباش.
56 گفت: البته جز مردم گمراه، از رحمت پروردگار خويش نوميد نيستند.
57 گفت: اى پيام‌آوران الهى! حالا بگوييد مأموريت شما چيست؟
58 گفتند: ما براى هلاكت قوم مجرم فرستاده شده‌ايم،
59 مگر آل لوط كه ما همه آنها را نجات خواهيم داد.
60 جز همسرش كه مقرر كرده‌ايم كه در شهر بماند تا نابود شود.
61 همين‌كه فرستادگان الهى نزد آل لوط آمدند،
62 لوط گفت: شما ناشناخته‌ايد.
63 گفتند: ما چيزى را براى تو آورده‌ايم كه آنها در آن شك داشتند؛
64 به حق و راستى نزد تو آمده‌ايم و ما راستگويانيم؛
65 بنا بر اين شبانه خود و خانواده‌ات از شهر خارج شويد. ابتدا خانواده و خود پشت سر آنها حركت كن و هيچ‌يك به پشت سر خود توجه نكند؛ بلكه بدان جهت كه سفارش شده‌ايد كوچ نماييد.
66 آنگاه چگونگى اين فرمان را به اطلاع لوط رسانيديم كه هنگام طلوع صبح همگى نابود خواهند شد.
67 مردم شهر به سوى خانه لوط در حالى كه به هم مژده مى‌دادند، حركت كردند.
68 لوط گفت: اينها مهمانان من هستند. آبروى مرا نريزيد؛
69 از خدا بترسيد و مرا شرمنده نكنيد.
70 گفتند: مگر ما ترا از حمايت كردن ديگران منع نكرديم؟

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : ارفع، سيد كاظم    جلد : 1  صفحه : 265
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست