پس از مرگ هادى به سال 170 هجرى قمرى برادرش هارون بر
مسند خلافت تكيه زد و مدت 22 سال و اندى حكومت كرد كه سيزده سال آن همزمان با
امامت حضرت موسىبن جعفر (ع) بود.
هارون پنجمين خليفه عباسى با اقتدار و امكانات بيشترى
زمام امور مسلمان را به دست گرفت و دوران او اوج اقتدار و كامروايى عباسيان بود.
گوستاولوبون مىنويسد:
«آوازه شهرت هارون به همه جا رسيد و جهان را گرفت، و
از شهرهاى تاتار و چين و هند سفرايى به دربار او فرستادند، و از اين سو پادشاهان
مغرب زمين كه داراى شوكت و عظمت زيادى بود يعنى پارلمان، امپراتور فرانسه كه
سلطنتش از كرانههاى اقيانوس اطلس تا آلپ وسعت داشت، اگر چه براى يك مردم دور از
تمدن و وحشى حكومت مىكرد، نمايندگانى به دربار هارون فرستاد كه حامل بهترين
درودها بودند و از وى خواستند از زائران بيتالمقدس پشتيبانى كرده آزادى رفت و
آمدشان را تأمين نمايد. هارون تقاضاى آنان را پذيرفت.» [1]
«براى شوكت و ابهّت هارون همين كافى است كه بدانيم
امپراتوران روم ناچار بودند به او باج و خراج بپردازند. نيسفور ضمن نامهاى به
هارون اخطار كرد كه از اين پس باج نخواهد داد.
هارون در پاسخ نوشت: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم، از
اميرالمؤمنين هارون الرّشيد به نيسفور، سگ روم، اى كافربچه! نامهات را خواندم.
پاسخ آن را خواهى ديد و نخواهى شنيد.»
و براستى سگ روم پاسخ آن را ديد؛ زيرا طولى نكشيد كه
هارون كشور او را ويران كرد و امپراتور قسطنطنيّه ناچار شد به خليفه باج دهد.» [2]