نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 24
داستان خود را تعريف كرده پاسخهاى حضرت معصومه را
ارائه دادند. امام كاظم با ديدن جوابها، با بيان جمله: «فداهاابوها» رضايت و مسرّت
خود را بيان كرد. [1]
در جستجوى برادر
تاريخ، خواهران و برادران زيادى را سراغ دارد كه با
تمام وجود همديگر را دوست داشته و محبّت آنان نسبت به يكديگر زبانزد خاص و عام
است. بارزترين نمونه اين افراد امام حسين و زينب كبرى عليهما السلام و پس از ايشان
امام رضا و حضرت معصومه عليهما السلام هستند.
حضرت رضا عليه السلام در سال 148 هجرى متولد شد و مدت
25 سال، تنها فرزند «نجمه خاتون» بود تا سرانجام در اول ذيقعده سال 173، خواهرش
حضرت معصومه چشم به جهان گشود.
بيش از ده بهار از عمرش نگذشته بود كه پدر بزرگوارش
به دست هارون به شهادت رسيد. از اين پس تنها مايه تسلّى او برادر ارجمندش على بن
موسى الرضا عليه السلام بود كه ناگهان مأمون با توسل به نيرنگ و زور او را به
خراسان فراخواند.
حضرت معصومه عليه السلام حدود يم سال فراق برادر را
تحمل كرد ولى ديگر كاسه صبر لبريز شد و تصميم به هجرت به ايران و ديدار برادر گرفت.
در اين سفر پنج تن از برادران حضرت به نامهاى: فضل، جعفر، هادى، قاسم و زيد و
تعدادى از برادرزادگان و تنى چند از خدمتكاران، آن گرامى را همراهى مىكردند. حضرت
معصومه عليه السلام رنج سفر را تحمل كرد تا به شهر «ساوه» رسيد. مردم آن شهر كه در
آن زمان از دشمنان سرسخت اهل بيت بودند به آنان حمله كردند و جنگ سختى درگرفت و
همه برادران و برادرزادگان حضرت معصومه به شهادت رسيدند.
شهادت 23 تن از بستگان و عزيزان آن گرامى، او را به
شدت محزون و در غمى جانكاه فرو برد و در نهايت به بستر بيمارى كشاند.
مردم و اشراف قم كه دوستدار خاندان پيامبر صلى الله
عليه و آله بودند با آگاهى از اين واقعه دلخراش به