نام کتاب : احزاب و تشکیلات سیاسی در ایران نویسنده : لطیفی پاکده، لطفعلی جلد : 1 صفحه : 102
... مقر بزوش قالى
فرش بود و قاليها را هم مردم روستا نوبتى مىآوردند هر پانزده روز 7 تخته قالى مىآوردند.
... حزب گفته بود
كه يك نفر را براى ما بگيريد كه جلو دست ما كار كند و تمامى كارهاى مقر را انجام دهد
و در ضمن حقوق آن يك نفر را مردم روستا بايد مىدادند ... بعضى از پيشمرگهاى مقر برخوردهاى
ناآگاهانه مردم عادى را با تندى جواب داده و آنها را جاش مىنامند.» [1]
ب- بد رفتارى با
زندانيان: يكى از زندانيان حزب دمكرات به نام «سيد محمود اماميان» از درون زندانهاى
حزب اينگونه گزارش مىدهد:
«در تاريخ 1/
6/ 58 در سقز بوسيله افراد ضد انقلاب دستگير شدم و به اصطلاح دادگاه برايم تشكيل دادند؛
دادگاهى كه فقط يك نفر نشسته بود و حكم صادر مىكرد و از ما نه سؤالى مىشد و نه فرصت
حرف زدن داشتيم.
... به حزب دمكرات
تحويل داده شدم ... اصلًا نام زندان صحيح نيست بلكه بايد گفت طويله زيرا ما را در طويلهها
نگهدارى مىكردند در جاهايى كه بيش از 150 سانتيمتر ارتفاع نداشت و ما نمىتوانستيم
در آن بايستيم. هواى طويله بشدت ناجور بود و هر وقت باران يا برف مىباريد تا مدتى
سقف آن چكه مىكرد.
از نظر غذايى هيچ
بما توجه نمىشد، گاه در 24 ساعت يك وعده غذا داشتيم كه آن هم يك مشت گندم بود با نخود
و برنج خشك. براى طبخ غذا بايد در پيتهاى حلبى غذا درست مىكرديم و نان خود را نيز
در زير همان سقفى كه زندگى مىكرديم مىپختيم. بعضى اوقات مجبور بوديم كه براى آنها
نيز نان درست كنيم و پختن نان در محل كوچك مسكونى ما كه حدود صد نفر در آن بوديم عوارض
بيمارى فراوانى براى ما ببار آورده بطورى كه هنوز بعد از چند ماه آزادى از دهان من
خلط سياه بيرون مىآيد.
... شكنجه آنان از
اين قرار بود كه گاهى يك نفر را براى مدت زيادى به درخت مىبستند گاه سر پايى آويزان
مىكردند و گاه در زمستان در رودخانه انداخته و زندانى
[1] کردستان،
امپرِیالِیزم و گروههاِی وابسته، ص 43، 44.
نام کتاب : احزاب و تشکیلات سیاسی در ایران نویسنده : لطیفی پاکده، لطفعلی جلد : 1 صفحه : 102