نام کتاب : تاریخ روابط خارجی معاصر ایران نویسنده : نظرپور، مهدی جلد : 1 صفحه : 234
در ايران، روابط ايران و عثمانى به علت تجاوزهاى مكرر
آن دولت به خاك ايران، بويژه عراق وارد يك دوره طولانى درگيرى شديد شد و چون وجود دو
دولت بزرگ و قدرتمند مسلمان (شيعه در ايران و سنى در عثمانى) منافع كشورهاى بزرگ اروپايى
را مورد تهديد قرار مىداد، آنها همواره در صدد دامن زدن به اختلافها و برافروختن آتش
جنگ بين ايران و عثمانى بودند. [1]
جنگها و لشكركشيهاى مداوم دو كشور به خاك يكديگر از يك
سو باعث تضعيف آنها و از سوى ديگر، باعث سوء استفاده قدرتهاى بزرگ اروپايى و در نتيجه
تصرف قسمتهايى از خاك دو كشور توسط استعمارگران شد. سرانجام در زمان شاه طهماسب صفوى
و «سلطان سليمان» و پس از جنگهاى بيست ساله، دو كشور به اين نتيجه رسيدند كه از نزاع
و ستيز ره به جايى نخواهند برد و باهم به مذاكره پرداختند تا اختلافهاى خود را از طريق
گفتگو حل و فصل نمايند. در سال 1555 م، اين گفتگوها منجر به امضاى عهدنامه صلح «آماسيه»
[2] شد كه به موجب آن عراق به عثمانى واگذار گرديد. از اين تاريخ به بعد، عراق در حدود
سه قرن، يعنى تا فروپاشى امپراتورى عثمانى در پايان جنگ جهانى اوّل، جزء خاك آن كشور
بود. [3]
هر چند عهدنامه صلح «آماسيه» موجب فروكش كردن جنگهاى پى
در پى و ويرانگر بين دو كشور شد، ولى اين عهدنامه هيچ گاه نتوانست به اختلافها وتجاوزهاى
مرزى دو كشور براى هميشه پايان دهد. به همين دليل دو كشور در طول دوره صفويه، افشاريه،
زنديه و قاجاريه، همواره دچار درگيريها و بحرانهاى زيادى بودند و عهدنامه هاى صلح زيادى
در طول اين مدت بين دو كشور امضا شد، امّا اين عهدنامه ها هميشه از سوى طرفين، بويژه
دولت عثمانى نقض مىشد. [4]
در طول جنگ اوّل جهانى، عثمانى به متحدين پيوست و به همين
دليل انگلستان كه
[1] - كانونهاى بحران در خليج فارس، اصغر جعفرى وِلدانى،
ص 162-157.