او پس از مدّتى در شركت نفت آبادان مشغول به كار مى‌شود. در يكى از اين روزها وى شاهد سيلى زدن يك انگليسى به يك كارگر ايرانى بود. سيّد كه از اين ماجرا به خشم آمده بود شورشى را در آنجا به راه مى‌اندازد. از آنجايى كه جان وى در خطر بود دوستانش وى را به نجف مى‌فرستند. او علاقه زيادى به درس طلبگى داشت. به همين جهت در حالى كه ديپلم مدارس دولتى آن زمان را داشت زير نظر علماى بزرگ همچون آيت‌اللَّه علّامه امينى صاحب «الغدير» مشغول به تحصيل مى‌شود. [1]

وى پس از مطالعه كتابهاى كسروى و اهانتهاى وى به مقدّسات اسلام با اخذ مجوزِ قتل از علما، به طرف ايران حركت مى‌كند. در اين سفر جلساتى را با دوستان قديمى و همكلاسى خود تشكيل مى‌دهد كه در واقع پايه اوّليه «فداييان اسلام» از همين‌جا بنا نهاده مى‌شود. اين گروه از اين به بعد برنامه‌هايى را براى رسيدن به هدف خود كه اجراى احكام اسلامى بود به اجرا مى‌گذارد.

علّت و چگونگى ترور كسروى‌

كسروى در كتابهاى خود مسئله «پاك دينى» را مطرح كرده بود. كتابهاى وى سراسر اهانت به مقدّسات اسلامى از جمله پيامبر اسلام حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و امام جعفر صادق عليه السلام بود. شهيد نواب از حاج آقا حسين قمى «ره» در اين باره سؤال مى‌كند. وى در جواب مى‌گويد نويسنده اين مطالب مرتد و واجب‌القتل مى‌باشد. [2] وى پس از آنكه در پى كسروى به ايران مى‌آيد، در جلسات متعدد با وى صحبت مى‌كند بلكه او را هدايت كند ولى كسروى حاضر به پذيرش ارشادات وى نمى‌شود. پس از مأيوس شدن از هدايت كسروى، تصميم به قتل او مى‌گيرد. در اوّلين اقدام، ترور ناموفّقى عليه كسروى صورت مى‌گيرد. در دوّمين اقدام به محل حضور وى در كاخ دادگسترى هجوم برده وى را ترور مى‌كنند. پس از انجام مأموريت در حالى كه نداى «الله اكبر»

[1] نهضت روحانِیون اِیران، دوانِی، ج 2، ص 196.

[2] ناگفته‌ها، مهدِی عراقِی، ص 22.