responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 186

گريختند و در دره «آش» مستقر شدند. شهرهاى مريه، بسطه و غرناطه از آن دو دعوت و با آنان بيعت كردند و پدرشان، سلطان ابوالحسن، به مالقا گريخت.

پس از آن نيروهاى فرنگ در صفر 888 ه/ 1483 م آماده حمله به روستاهاى مالقا و بلش گشتند. شمار نيروهايشان هشت هزار تن بود و حاكمان شهرهاى اشبيليه، شريش، استجه، انتگيره و ديگران نيز با آنان همراه بودند. آنان موفق به گرفتن دژى نشدند و در بيراهه‌ها، گردنه‌ها، كانالها و كوهها به جنگ پرداختند. مردم بلش و مالقا بر ضد آنان بسيج گشتند، مسلمانان در همه جا با آنان درگير شدند تا به «مالقا» رسيدند. آنگاه رئيسشان گريخت و افراد باقيمانده اسير يا كشته شدند. در اين هنگام سلطان ابوالحسن به سوى نواحى منكب حركت كرد [1] و برادرش ابوعبدالله با شمارى جنگجو در مالقه ماند. در اين جنگ حدود سه هزار تن از مسيحيان كشته و دو هزار تن به اسارت درآمدند. از جمله آنان دايى سلطان، حاكم اشبيليه، حاكم شريش، حاكم انتگيره و سى تن از ديگر از بزرگان بودند. مسلمانان به غنيمت بزرگى از مرد و مال و نيرو و طلا و نقره دست يافتند. سپس اهل مالقا به سوى شهرهاى مسيحى‌نشين حركت كردند ولى به سختى شكست خوردند و بيشتر فرماندهان غرب اندلس به قتل رسيدند.

ابوعبدالله با آگاهى از پيروزى عمويش بر مسيحيان در مالقا در رأس سپاه غرناطه خود را به اطراف «لشانه» رساند. اما مسيحيان با او به مقابله برخاستند و سپاهش را نابود ساختند و او را نزد پادشاه قشتاله- فرديناند دوم- به اسارت بردند. در اين هنگام ابوعبدالله معروف به زغل- عموى ابوعبداللَّه محمد- به استقلال دست يافت.

در سال 890 ه/ 1485 م دشمن- كه در سال قبل چند دژ را در اطراف مالقا به تصرف درآورده بود- به اين شهر حمله كرد و بر چند دژ چيره گرديد. سپس هزار جنگجوى مسلحشان با زور به ذكوان درآمدند اما ساكنان شهر با شجاعت جنگيدند و نيروى دشمن را نابود ساختند.

هزار جنگجويى كه اينك به محاصره درآمده بودند، امان گرفتند و خارج گشتند.


[1] . سلطان ابوالحسن در رأس نيروهاى مالقا عازم بازپس‌گيرى غرناطه گشت. پسرش سلطان ابوعبدالله سپاه غرناطه والشرقيه را هدايت كرد و دو نيرو در بيرون شهر در جايى موسوم به «دب» درگير شدند. سلطان ابوعبدالله از پدرش شكست خورد و براى او چاره‌اى جز رفتن به جنگ فرنگيان نماند. او به لشانه رسيد و از فرنگيها شمارى را كشت و اسير كرد و اموالى را به غنيمت گرفت. اما نصارا بر ضد وى بسيج شدند و با ايجاد فاصله ميان مسلمانان و سرزمينهايشان سپاه آنان را شكست دادند و شمار بسيارى را كشتند و شمارى ديگر از جمله سلطان ابوعبدالله را به اسارت گرفتند؛ و او را نزد پادشاه قشتاله بردند.

نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 186
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست