responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 241

معاوية بن ابى سفيان در نامه‌اى خطاب به عمر بن خطاب اصرار كرد كه به وى اجازه دهد تا در دريا بجنگند و عنوان كرد كه يكى از روستاهاى حمص آن قدر به روميان نزديك است كه صداى پارس سگها و فرياد مرغهايشان شنيده مى‌شود؛ به طورى كه نزديك بود عمر راضى گردد. خليفه به عمروعاص والى خود بر مصر نوشت: «دريا و سوارش را براى من توصيف كن، چرا كه روح من در اين باره با من در ستيز است». عمروعاص پاسخ داد: «من آفريده‌اى بزرگ را ديدم كه آفريده‌اى كوچك بر آن سوار مى‌گردد. جز آسمان و آب چيزى نيست. اگر بايستد دلها پاره مى‌شود و اگر به حركت درآيد عقلها گمراه مى‌گردد. يقين در دريا كاسته و شك افزوده مى‌شود. مردم روى كشتى چونان كرم‌اند روى چوب. اگر كج شود غرق مى‌گردد و اگر نجات يابد مى‌درخشد». عمر پس از خواندن نامه به معاويه نوشت: «سوگند به آنكه محمد (ص) را به حق فرستاد، هرگز مسلمانى را سوار بر كشتى نخواهم كرد. شنيده‌ام كه درياى شام بر بخش عظيمى از زمين اشراف دارد و هر روز و شب از خداوند اجازه مى‌خواهد كه زمين را غرق كند. چگونه من لشكريان را بر اين كافر سرسخت سوار كنم؟ به خدا سوگند وجود يك مسلمان براى من از همه آنچه در روم است ارزشمندتر مى‌باشد.

هرگز اين انديشه را به خود راه مده. تو آگاه هستى كه علا [1] از من چه ديده است. در روزگار


[1] . منظور از علا، علاء حضرمى است. او كه عامل عمر بن خطاب در بحرين بود درصدد انجام كارى در ايران برآمد، امادر درستى يا نادرستى آن دقت نكرد و از خليفه اجازه نخواست. او مردم را براى رفتن به ايران دعوت كرد و آنان نيز پذيرفتند. علا نيروهايش را به چند دسته تقسيم كرد و جارود بن معلى، سوار بن همام، خليد بن منذر ساوى را به فرماندهى هر يك از دسته‌ها گماشت و در عين حال خليد را فرمانده كل قرار داد. جنگجويان روانۀ اصطخر شدند، اما ايرانيها ميان آنها و كشتيهايشان حايل شدند. خليد در ميان جمعيت ايستاد و خطاب به آنان گفت: «بدانيد كه اين مردم شما را به جنگ فرا نخوانده‌اند، شما به جنگ آنها آمده‌ايد. كشتيها و زمين از آن پيروزمند است. پس يارى بجوييد از شكيبايى و نماز كه همانا نماز جز براى خاشعان گران مى‌نمايد». مردم فرمانش را پذيرفتند. سپس نماز ظهر به جاى آوردند و با ايرانيان به جنگ پرداختند و در جايى به نام طاووس سخت جنگيدند. سوّار و جارود كشته شدند و از ايرانيان كشتارى بى‌سابقه كردند. آنگاه آهنگ بصره كردند اما راهى به دريا نجستند. ايرانيان راهشان را بسته بودند. مسلمانان اردو زدند و از جنگ با آنها نيز پرهيز مى‌كردند. چون خبر كار علا به عمر رسيد به عقبة بن غزوان مأموريت داد كه مسلمانان را از هلاكت برهاند. عقبه سپاهى گران را با دوازده هزار جنگجو گسيل داشت كه از جمله عاصم بن عمرو، عرفجة بن هرثمه و احنف بن قيس و ديگران در ميانشان بودند. ساكنان اصطخر اهل فارس را نيز در آنجايى كه راه را بر مسلمانان بسته بودند گرد آوردند. كمك مسلمانان نيز رسيد و طرفين به سختى با يكديگر به جنگ پرداختند. خداوند مسلمانان را پيروز كرد. شمار بسيارى از مشركان كشته شدند و مسلمانان هر چه خواستند با آنها كردند و به سلامت به بصره بازگشتند. (تاريخ الامم والملوك، طبرى؛ الكامل فى التاريخ، ابن اثير، حوادث سال هفدهم هجرى).

نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 241
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست