نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 209
دهد و اگر بخواهد ترك كند، مختار است. من به زنانم همچنان
كه در اينجا نوشته ام وصيت كرده ام و خداوند را بر آنها شاهد قرار داده ام و على عليه
السلام و ام احمد هم گواه است.» آن گاه وصيت را پيچاند و مهر كرد.
پس از شهادت امام كاظم عليه السلام فرزندش عباس مدعى شد
كه در اين وصيتنامه مطالبى به سود ما هست و برادرم مى خواهد از ما پنهان كندو خودش
تنها از آن استفاده كند و بدين بهانه، مهر وصيتنامه را برداشت و آن را باز كرد و با
خواندن آن خود را رسوا كرد و فضيلت امام بيشتر روشن شد.
ام احمد كه شاهد وصيّت بود، در مجلس قاضى حاضر شد؛ ولى
آنها ادعا كردند كه اين زن، ام احمد نيست، از ين رو براى شناختنش نقاب از چهره او برداشتند.
ام احمد گفت:
به خداقسم، آقايم موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: ترا
به زور مى گيرند و به مجالس مى برند.
اسحاق بن جعفر به او پرخاش كرد و گفت: «ساكت باش.» [1]
سپس امام رضا عليه السلام آنها را نصيحت كرد، ولى عباس همچنان بر موضع ناحق
[1] - اسحاق فرزند امام جعفر صادق عليه السلام عموى امام
رضا عليه السلام كه شاهد وصيّت امام كاظم بود، مردى صالح و مطيع ائمه عليهم السلام
بود. احتمالا پرخاش او به ام احمد به خاطر مصلحت مجلس بوده تا از مفاسدى كه احتمال
وقوع داشته جلوگيرى كند، همچنان كه در حاشيه ملاصالح بر اصول كافى آمده كه او اين جمله
را از روى خوف و تقيه و براى خاموش كردن فتنه گفته است (اعيان الشيعه، ج 3، ص 368)
نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 209