نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 214
آن زمان درمكه بود، براى فديه شوهرش، گردنبندى را كه مادرش
خديجه، هنگام ازدواج به او هديه داده بود، فرستاد. وقتى چشم رسول خدا صلى الله عليه
و آله به آن گردنبند كه از عقيق يمن بود، افتاد آن را شناخت و غمگين شد و خديجه را
به يادآورد وبراى او طلب رحمت كرده، فرمود:
چنانچه قبول داشته باشيد، ابوالعاص را آزاد كنيد و گردنبند
زينب را برايش بفرستيد.
سپس از ابوالعاص تعهد گرفت كه به زينب اجازه مهاجرت به
مدينه بدهد. ابوالعاص آزاد شد و به مكه آمد و مطابق وعده، زينب را به سوى مدينه روانه
كرد.
ابوالعاص در سال ششم هجرى، يك كاروان تجارى رابه شام برد
و در بازگشت از شام، به اسارت مسلمانان درآمد. ابوالعاص سحرگاه به منزل زينب درآمد
و خواست كه او را امان دهد.
زينب نيز او را امان داد. سپس به محضر پدرش مشرف شد و
تقاضا كرد مال التجاره ابوالعاص را دراختيارش قرار دهد تا آنها را به صاحبانش برگرداند.
پيامبر تقاضاى دخترش را پذيرفت.
ابوالعاص به مكه آمد و اموال رابه صاحبانش تحويل داد.
سپس ايمان آورد و به سوى پيامبر برگشت. پيامبر او را پذيرفت و همسرش زينب رابه او برگرداند.
زينب در سال هشتم هجرى از دنيا رفت.
نام کتاب : بزرگ زنان صدر اسلام نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 214