نام کتاب : تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه نویسنده : وفا، جعفر جلد : 1 صفحه : 33
با دقت در آيات سوره يوسف روشن مىشود كه
صفاتى كه مستقيم يا غيرمستقيم به زليخا نسبت داده شده و واژههايى كه او را معرفى
كرده همانند: «ظالمون»، «فحشاء»، «كاذب»، «مكار»، «گناهكار»، «خطاكار»، «گمراه»،
«نادان» و «خيانتپيشه» در مجموع چهره او را مطرود و منفور مىسازد. [1]بويژه
هنگامى كه از زبان وى نقل مىكند كه گفت:
«اكنون حقيقت آشكار شد و من به خواهش نفسم
با يوسف قصد مراوده داشتم.» [2]
با اين عبارات و صفات زنى معرفى مىگردد كه
عبرتآميز است و يك كلمه مدح از زيباييهاى ظاهرى او نشده و حتى نام او نيز
نيامدهاست. [3]
3- تقطيع و تكرار
تكرار وقايع تاريخى از روشهاى ديگر قرآن است
كه نكات فراوانى دارد چون جريان بنىاسرائيل و حضرت موسى عليه السلام كه در اكثر
سورههاى قرآن به تفصيل، يا به اختصار و يا به اشاره و گذرا مطرح شدهاست؛ البته
نه به صورت يكنواخت، كليشهاى و قالبى؛ بلكه به صورت مقطّع، گزينشى و با الفاظ و
عبارات متفاوت كه خواننده خود بايد آنها را به هم مرتبط سازد. اين روش با وجود
تكرار زياد دربردارنده نكات برجسته و درسهاى تازهاى است كه با ملاحت خاصّى،
حسِتنوع و تجدّدطلبى انسان را نيز به خوبى اشباع مىكند و هيچگونه خستگى و
تنفّرى پديد نمىآورد. با توجه به سودمند بودن تكرار، قرآن ديگران را نيز امر
مىكند كه تذكرات مفيد را پياپى يادآور شوند كه تذكرات متوالى در تربيت و تزكيه
نفس اثر زيادى دارد: