ولى عدهاى آن را نمىپذيرند و كمال را از
مفاهيم ارزشى نمىدانند بلكه معتقدند كه آن، از سنخ مسائل حقيقى است و مفهوم كمال،
تابع سليقههاى فردى و اميال شخصى نيست بلكه محكپذير و نفى و اثبات بردار است و
مىتوان تكامل تاريخ را ارزيابى و بطور حقيقى درباره آن داورى كرد.
نگرشى بر نظريّههاى تكامل
آن دسته از انديشمندان و صاحب نظران كه
تكامل تاريخ را به صورت عينى امكانپذير و قابل اثبات مىدانند، در مورد حركت و
تحوّل تاريخ سه نظريّه عمده ارائه دادهاند:
حركت انحطاطى
تكاملى
ادوارى
1- حركت انحطاطى:
طرفداران اين نظريه معتقدند كه تاريخ همواره
سير نزولى دارد و جوامع، رفته رفته از قُلّه سعادت دورتر مىشوند. [2]
2- حركت تكاملى:
اكثر مورّخان و فلاسفه تاريخ (بويژه از قرن
هفده به بعد) بر اين نظرند كه تاريخ داراى ترقى مداوم و صعود مستقيم است و پيوسته
از وضعيّت پست به وضعيّت عالى در حركت است و از نظر پيشرفت عقلانى و اخلاقى گويا
بر نردبانى قرار گرفته است كه بىانتهاست و زندگى نسلهاى متوالى بشرى در طى اعصار
گذشته مانند زندگى انسانى است كه هميشه زنده است و مدام ياد مىگيرد و هر چه زمان
بگذرد جامعه انسانى به كمال و سعادت نزديكتر مىشود. [3]
3- نظريّه ادوارى:
اين نظريّه، تاريخ را قابل تكرار مىداند و
معتقد است كه تحوّلات تاريخى بر محور حركت تصاعدى و تنزّلى دور مىزند يعنى تاريخ
از نقطهاى شروع
[1] - جامعه و تاريخ از ديدگاه
قرآن، محمد تقى مصباح يزدى، ص 162.
[2] -
سنّتهاى اجتماعى در قرآن، احمد حامد مقدم، ص 32، انتشارات آستان قدس
رضوى.