نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 171
«عمّار ياسر» جوان پرشور و نيرومندى بود كه به جاى يك
سنگ دو قطعه سنگ روى هم مىگذاشت و حمل مىكرد، يكى به جاى خود و ديگرى به جاى پيامبر
(ص).
گروهى از اخلاص او سوء استفاده كرده و بيش از حدّ توانش
سنگ بر دوشش مىگذاشتند. او چون چنين ديد به پيامبر (ص) عرض كرد: «اينان مرا كشتند،
حمل مىكنند بر من آنچه را كه خود حمل نمىكنند.»
رسول خدا (ص) فرمود:
«اى پسر سُميَّه! اينان كشنده تو نيستند، بلكه گروهى
كه بر امام عادل مىشورند تو را خواهند كشت.» [1]
«ابن كثير» پس از نقل اين جريان، آن را يكى از دلائل
نبوّت رسول خدا (ص) شمرده مىگويد:
«پيامبر (ص) پيشگويى كرد كه عمّار را گروه سركش و ياغى
مىكشند. و سرانجام مردم شام در جريان جنگ صِفّين او را در حالى كه با على و مردم عراق
بود كشتند، و على به امر خلافت سزاوارتر از معاويه بود.» [2]
تشريع اذان
پس از ساختن مسجد، «اذان» به وسيله وحى مقرّر گرديد و
از آن پس وقت نمازها با «اذان» اعلام مىشد.
در زمان رسول خدا (ص) ساختنمناره براى مسجد مرسوم نبود.
پيامبر (ص) به «بِلال» كه صداى رسايى داشت دستور فرمود هنگام وقت نماز بر بالاى ديوار
مسجد كه ارتفاعش به اندازه قامت انسان بود برآيد و با گفتن «اذان» مردم را براى نماز
فراخواند. [3]
[1] . ر. ك. السيرة النبويّه، ابن هشام، ج 2، ص
141-142 و السيرة الحلبيّه، ج 2، ص 71