responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد    جلد : 1  صفحه : 139

پايان يافت و اين شهر براى ورود او آماده گشت.

مأمون در ماه صفر سال 204 هجرى وارد «بغداد» شد و اين شهر را مركز خلافت خود ساخت. [1]

مأمون در روزهاى نخست اقامت خود در «بغداد» دو دستور صادر كرد:

نخست آن كه طى مراسم خاصى دستور داد لباس سبز كه شعار علويان بود از تن در آورده و لباس سياه كه شعار عباسيان بود بپوشند.

ديگر آن كه نسبت به مخالفان- به جز علويان- فرمان عفو عمومى صادر كرد. «فضل بن ربيع» وزير «امين» را كه تا آن روز پنهان بود بخشيد. همچنين «عيسى» وزير «ابراهيم» را نيز مورد عفو قرار داد. با آن كه اين دو نفر منشأ بسيارى از فتنه ها عليه «مأمون» بودند. [2]

او با اين دو اقدام نظر عباسيان را به سوى خود جلب كرد و حسن نيت و مراتب پايبندى و وفادارى خود را به آنان و حزبشان نشان داد.

مأمون پس از استقرار در «بغداد» و جلب رضايت هواداران «امين» و «ابراهيم» متوجه امام جواد عليه السلام شد و همان سياستى را كه در مورد امام رضا (ع) داشت دنبال كرد. سياست «مأمون» نسبت به امام جواد (ع) در درس آينده بحث خواهد شد.

مرگ مأمون

مأمون كه در سال 218 براى آرام كردن شورش منطقه آسياى صغير و جنگ با روميان بدانجا رفته بود هنگام بازگشت در محل زيبايى به نام «بدندون» از نواحى طرطوس، مدتى اقامت كرد و در همانجا مرگش فرا رسيد. او قبل از مرگ گفت: اى كسى كه مرگ ندارد رحم كن به آن كه مى‌ميرد. و در وصيت نامه‌اش نوشت: مرا ببينيد، من كه در عزّت خلافت آن چنان شريف و منيع مى‌زيستم و آن همه شوكت و حشمت داشتم، به چه روزى افتاده ام و آنها (شوكت حشمت من) در اين روز چه سودى به من رسانيده‌اند؟ و جز مسؤوليت شديد و رنج حساب چه حاصلى از عزت خلافت و شوكت سلطنت‌


[1] - ر. ك - البدايه و النهاية، ابن كثير، ج 10، ص 260-262 و عصر المأمون، ج 1 ص 267-270

[2] - همان

نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد    جلد : 1  صفحه : 139
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست