responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 177

درس بيستم:: پيشنهاد ولايتعهدى‌

مأمون پس از ناكامى در مرحله نخست، پيشنهاد اصلى را مطرح كرد و گفت: حال كه از پذيرش خلافت سرباز زدى وليعهدى را بپذير.

- امام (ع):

سوگند به خدا، پدرم از پدرانش، از اميرمؤمنان، از رسول خدا (ص) نقل كرده است كه من پيش از تو از دنيا خواهم رفت، در حالى كه مظلومانه به ستم كشته مى‌شوم و فرشتگان آسمان و زمين برمن گريه خواهندكرد و در سرزمين غربت در كنار قبر هارون دفن خواهم شد.

- مأمون:

كيست آن كه جرأت‌كشتن و حتّى جسارت برشما را داشته باشد و حال آن كه من زنده باشم؟!

- امام (ع):

«اگر بخواهم نام قاتل خود را بگويم، بطور يقين مى‌گويم.»

- مأمون:

«شما مى‌خواهيد با اين گفتار، خويشتن را سبكبار كنيد و خود را كنار بكشيد.»

- امام (ع):

مى‌دانم كه نظر تو (از اين همه اصرار) چيست؟ تو مى‌خواهى به مردم وانمود كنى كه على بن موسى نسبت به دنيا بى‌اعتنا نيست، بلكه دنيا از وى روى گردانده است؛ مگر نمى‌بينيد چگونه به طمع خلافت وليعهدى را پذيرفت؟!

مأمون وقتى با اين منطق صريح و بيان افشاگرانه امام (ع) مواجه شد، پيشنهاد خود را با جدّيت توأم با تهديد مطرح كرد و گفت:

عمر بن خطاب شوراى خلافت را ميان شش نفر مقرر كرد و فرمان داد هر يك از آنان كه‌

نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 177
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست