responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 89

بر خلاف خواست دستگاه خلافت داشت. در بارعام رسمى خليفه، امام خطبه خواند و چنان شور و ولوله‌اى به راه انداخت كه نزديك بود قيام صورت گيرد. مجلس عزادارى اهل بيت در شام كانون انقلاب شد.

در مجلسى كه سفير روم حاضر بود و سر امام حسين پيش يزيد بود. سفير روم در مورد صاحب سر پرسيد كه چه كسى بوده است. يزيد به ناچار اعتراف كرد كه سر حسين بن على بن ابيطالب است. سفير- كه ظاهراً شنيده بود صاحب سرِ شريف دختر زاده پيامبر بوده است- پرسيد: مادرش كيست؟ يزيد جواب داد: فاطمه دختر رسول خدا.

سفير روم به شدت يزيد را تقبيح كرد، كه چگونه حرمت پيامبرش را نگه نداشته و دختر زاده او را كشته و خانواده‌اش را اسير كرده و متذكر شد كه خود او از نوادگان حضرت داوود است و بين او و داود عليه‌السلام چندين واسطه است ولى مسيحيان باز هم او را احترام مى‌گذارند و خاك پاى او را به تبرك بر مى‌دارند. بعد به قصه الاغى اشاره كرد كه مسيحيان معتقد بودند، آن الاغِ حضرت عيسى عليه‌السلام بوده و وقتى مرده، سُم آن‌الاغ بدست آنان رسيده و آن را به تبرك برداشته زينت كرده و در كليسايى گذاشته‌اند و هرسال گروهى به زيارت آن مى‌روند و آن كليسا را به همين جهت «كليساى حافر» گويند.

آن وقت چگونه تو به خود اجازه داده‌اى دخترزاده رسول خدا را به اين وضع بكشى.

يزيد در اينجا نيز براى اينكه مانع افشاگرى بيشتر او شود، او را كشت ولى چنين اتفاقاتى نتايج روشنگريهاى اهل بيت و پتكهاى كوبنده‌اى بر پيكره حكومت يزيد بود.

بودن اهل بيت در شام با توجه به اين پيامدها، خطرناكترين مسأله براى حكومت يزيد بود به همين جهت، يزيد آنان را اكرام كرد و دلجويى نمود و از حضرت سجاد خواست تا تقاضاهايش را مطرح كند.

حضرت سه خواسته را مطرح كرد:

1- ديدن چهره پدر كه يزيد، از ترس سر امام حسين را از انظار عمومى برداشته و ظاهراً آن را به مدينه نزد عامل خود فرستاده بود. «1»

نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 89
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست