نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 200
روزى او را- كه فردى سياه چهره بود و لباس و عمّامه سياهى
نيز پوشيده بود سوار بر اسب سياهى ديدم. در دل گذراندم: لباسهاى سياه، مركب سياه و
مرد سياه چهره. سياه در سياه در سياه!
هنگامى كه او به من رسيد، به چهرهام خيره شد و فرمود:
قلب تو سياهتر از چيزى است كه چشمانت ديد؛ از سياه در
سياه در سياه!
من (با شنيدن سخن او كه از راز دلم خبر مىداد) خود را
باختم و پاسخى براى گفتن نداشتم.
- از آنچه ديدى چه اندازه دلت روشن گشت؟
- خدا داناتر است.
اين ديدار، موجب شد كه «يزداد» مسلمان شود. در بستر بيمارى
كه منجر به مرگش شد شهادتين رابه زبان جارى كرد و افزود: گواهى مىدهم كه «على بن محمّد
عليه السلام» حجّت خدا بر بندگانش و ناموس بزرگ او مىباشد. قلب من «به بركت آن ديدار)
سفيد و روشن شد. [1]
خلاصه
پيشواى دهم عليه السلام پس از انتقال به سامّرا برغم آن
تحت مراقبت شديد حكومت قرار داشت، فعاليّتها و مبارزات خود را دنبال مرد. اهمّ تلاشهاى
آن حضرت را مىتوان در چند محور؛ ازجمله «تبيين و تثبيت موضع امامت خويش» بيان نمود.
امام عليه السلام در اين موضع از راههاى مختلف و در ريارويى
با قشرهاى گوناگون جامعه از شخص خليفه گرفته تا دولتمردان و عامّه مردم، امامت خويش
را اثبات كرده، از طريقِ گفتگو و با استناد به آيات شريفه قرآن و نيز كرامات و معجزه،
به آنان فهماند كه شرايط جانشينى از پيامبر صلى الله عليه و آله و رهبرى و پيشوايى
امّت، تنها در وجود اوجمع است و ديگران