نام کتاب : تاریخ و اصول روابط بین الملل نویسنده : جمالی، حسین جلد : 1 صفحه : 54
بدينسان، از ميزان هماهنگيها و توافقات كشورهاى صاحب
دموكراسى كاسته شد.
تقسيم بندى كشورها بعد از جنگ جهانى اوّل به صورت كشورهاى
«فاتح و مغلوب» و «راضى و ناراضى» بود. پس از بحران اقتصادى، اتفاقاً، كشورهاى مغلوب
و ناراضى، بيشترين خسارت از بحران را ديده و در صف واحد كشورهاى فقير قرار گرفتند؛
دولتهايى مانند آلمان، اتريش، ايتاليا و ژاپن از اين دست بودند. امّا كشورهاى فاتح
و راضى، به تدريج به مهار و كنترل بحران پرداخته و به شكل آشكارى سيستم سرمايهدارى
و دموكراسى را متعادل كردند و در اين راستا، با موفقيت سياستهاى اتخاذ شده، در جبهه
واحد كشورهاى غنى درآمدند. دولتهاى آمريكا، فرانسه و انگليس از اين نمونه بودند. بدين
روى، يكى از نتايج مهم بحران اقتصادى 1929، تقابل و جبههبندى جديد در عرصه بينالملل
مىباشد. [1]
دوره تقابل و تجاوز
دهه 1930، دههاى پرتلاطم، آشفته و آكنده از بىنظمى و
هرج و مرج بود. دورهاى بس تشنج آفرين و بحرانزا كه از نظر بينالمللى، از سه دوره
قبلى- كه به تفصيل مورد بررسى قرار گرفت- متمايز و با اهميت است. در اين مرحله، دولتهاى
ژاپن، ايتاليا و آلمان به سياستهاى توسعه طلبانه روى آورده و قلمرو ساير كشورها را
مورد تهاجم و تاخت و تاز خود قرار دادند، دولتهاى داراى نظام دموكراسى و مرام ليبرالى،
نيز با سياست تمكين و مدارا، از برخورد قاطع و جدى به شدّت پرهيز كردند؛ دورانى كه،
به واقع، زمينهساز جنگ جهانى دوم گرديد و تركيب قوا، نيروها و امكانات را در سطح سياست
بينالمللى، به طور كلى، عوض كرد.
اقدامات ژاپن
بررسى و درك عملكرد دولت ژاپن در دهه 1930، مستلزم توضيح
موقعيت ژاپن و چين در اين دوره است. تبيين وضعيت سياست و حكومت در ژاپن، از آن رو ضرورى