responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جلوه ای از حکومت علوی نویسنده : پژوهشکده تحقیقات اسلامی    جلد : 1  صفحه : 33

بود با مسلمانان بجنگد. حاكم كوفه، عمر را از قضيه باخبر كرد و آمادگى سپاه كوفه را براى جنگ با آنان اعلام نمود.

عمر پس از شنيدن اين خبر، سران اصحاب را جمع كرد و با آنان به مشورت پرداخت و گفت: من بنا دارم خودم همراه سپاه حركت كرده، آنان را از نزديك فرماندهى كنم، ديدگاه شما در اين باره چيست؟ ابتدا طلحة بن عبيداللَّه برخاست و طى سخنانى عمر را به اين كار تشويق كرد و آمادگى مردم را براى همراهى با وى اعلام داشت. سپس عثمان گفت: به نظر من، نه تنها خودت به همراه نيروهاى مكّه و مدينه در جبهه حاضر شو، بلكه به سپاه شام و يمن هم بنويس تا به لشكريان كوفه بپيوندند و اينك كه دشمن نيروهاى زيادى را وارد صحنه كرده، تو هم با همه نيروهايت با آنان روبه‌رو شو و فرماندهى اين جبهه را به ديگرى واگذار مكن.

سخنان اين دو نفر عمر را قانع نكرد و از ديگر اصحاب نيز نظر خواست. اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:

به نظر من فراخواندن سپاه شام و يمن به هيچ وجه كار درستى نيست، زيرا احتمال دارد با خالى شدن مرزهاى شام و يمن، سپاهيان روم و حبشه از فرصت استفاده كرده و بر سرزمين مسلمانان بتازند.

بيرون رفتن شما از مدينه هم صلاح نيست، زيرا ممكن است دشمنانى از اطراف سر برآورده و مشكلاتى فراهم كنند. تو خود در مدينه بمان و بگذار سپاه شام و يمن نيز در مناطقشان مستقر باشند و تنها به سپاه بصره دستور بده سه قسمت شوند، قسمتى نظم داخلى را به عهده بگيرند و قسمتى از مرزها حفاظت كنند و گروه ديگر به لشكريان كوفه بپيوندند. اگر فردا نيروهاى دشمن تو را در ميدان‌

نام کتاب : جلوه ای از حکومت علوی نویسنده : پژوهشکده تحقیقات اسلامی    جلد : 1  صفحه : 33
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست