نام کتاب : فاطمه(س) حامی ولایت نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 107
خبر شدند
كه غمها و رنجها گُل جوانى زهرا عليها السلام را رو به خزانى برده است و همين
روزها بهسوى ابديت هجرت مىكند، دسته دسته به عيادت آن حضرت شتافتند.
زنى
پرسيد: حال دخت پيامبر چگونه است؟
حضرت
زهرا عليها السلام نشست و بر بالش تكيه داد. نگاهى به اطراف انداخت و پس از حمد و
ثناى الهى و صلوات بر پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله در پاسخ او فرمود:
به خدا
سوگند! از دنيايى كه شما در آن هستيد، سخت بيزارم! از كجانديشى و كجرفتارى مردان
شما دلم خون است! من اين مردان نامرد را كه خوى مردى و خصلت انسانى ندارند، آزمودم
و بدين ناكسان كه راست نمىانديشند، هرگز نمىانديشم.
اينان!
اين مهاجران و انصار! اين پيمان شكنان، كه حق را از جاى برآوردند، بسيار زيان
كردند. زيرا هرگز نشنيدهام كسى بهناحق كار كند و از كار خويش سود برد ... شما كار
را بهجايى رسانيدهايد كه ديگر كسى را اميد پيروزى نيست. بر جاى بمانيد و به
شگفتى و حيرت فرو رويد.
زندگى
كنيد و از زندگانى عبرتها بگيريد ... آيا اين تعجبآور نيست كه نااهلان بر جاى
كسى بنشينند كه او شايسته و سزاوار اين جايگاه بود و همچون كوهى استوار، پايههاى
مستحكم نبوتو امامت محسوبمىشد؟ [1]
3-
يكى
ديگر از راههاى ابراز نارضايتى از غاصبان، وصيت حضرت زهرا عليها السلام مبنى بر
خاكسپارى شبانه است. امير مؤمنان عليه السلام در پاسخ