نام کتاب : فاطمه(س) حامی ولایت نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 22
كنم كه
آن، پيران را فرسوده و جوانان را پژمرده و پير ساخته و مؤمن رنج مىكشد تا بميرد.
ديدم صبر كردن خردمندى است؛ پس صبر كردم درحالى كه چشمانم را خاشاك و غبار، و
گلويم را استخوان گرفته بود و ميراث خود را تاراج رفته مىديدم. [1]
همچنين
آن حضرت در مقابل احتجاج قريش كه به اصل و نسب خويش استدلال كرده، مىگفتند چون
خويشاوند رسول خدا صلى الله عليه و آله هستيم به خلافت سزاوارتريم فرمود:
به درخت
احتجاج كردند و ميوه را ضايع و تباه ساختند. [2]
حضرتعلى
عليه السلام ضمن اينكه برحقانيت خويش تأكيد مىكند مىفرمايد:
اگر آنان
به خويشى دورى كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله دارند خود را به امر خلافت
سزاوار مىدانند، من خود، ميوهى آن درخت هستم و پسر عمو و برادر آن حضرت مىباشم.
از اين رو خلافت و امارت حق من است و ديگرى را شايستگى آن نيست. در زمان بيعت مردم
با عثمان نيز بر حقانيت خود تأكيد كرد و فرمود:
شما
مىدانيد كه من براى خلافت از هر كس شايسته و سزاوارترم و سوگند به خدا خلافت را
به ديگرى واگذار مىنمايم مادامى كه امور مسلمانان منظم باشد و بر ديگرى بهجز من
جور و ستمى وارد نشود. [3]
امير
مؤمنان عليه السلام بارها به غصب خلافت اعتراض كرده و به دلايل