«نيازمندى
به قانون ناشى از نيازمندى به زندگى اجتماعى و در عين حال هميشگى و دائمى است.
بشر، هيچ زمانى بىنياز از قانون نخواهد شد.» (1) بدون وجود قانون، چنان هرج و
مرجى در جامعه بشرى پيش خواهد آمد كه انسان حتى يك روز نخواهد توانست به زندگى خود
ادامه دهد. نياز به قانون تا آن جاست كه حتى اقوام وحشى و غير متمدن نيز براى خود
قانون داشتند و سخت به آن پايبند بودند. امام خمينى (ره) در اين باره مىفرمايد:
در
تاريخ هست كه چنگيز با آن طبع وحشيگرى و صحرايى كه داشته است، با آن خونريزىهايى
كه كرده است، تابع يك قانون بوده است كه به آن قانون، مىگفتند «ياسانامه بزرگ» و
مغول، چنگيز و ساير مغول تخلف از آن قانون نمىكردند، حتى تعبير اين بوده است كه
احترام آن قانون پيش مغول، مثل احترام قرآن در صدر اسلام پيش مسلمانان بوده است،
تخلّف از آن قانون مطابق با مرگ بوده است. (2)
در هر
جامعهاى، يك سلسله قوانين و مقررات عام و كلّى وجود دارد