است،
خواه در آنجا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد و يا خودش آن جا را براى زندگى
اختيار كرده است. (م 1329)
برخى
از احكام مربوط به وطن از اين قرار است:
1- تا
انسان قصد ماندن هميشگى در غيروطن اصلى خودش را نداشته باشد، آن جا وطن او حساب
نمىشود. (م 1331)
2-
اگر قصد دارد در محلّى كه وطن اصلى او نيست مدّتى بماند و بعد به جاى ديگرى برود،
آن جا وطن او حساب نمىشود. (م 1330)
3-
اگر انسان بدون قصد ماندن هميشگى در جايى، آن قدر بماند كه مردم او را اهل آنجا
بدانند، آن جا حكم وطن او را دارد. (م 1331)
4-
اگر به جايى برود كه قبلا" وطن او بوده، ولى هم اكنون از آن جا صرف نظر كرده
است، نبايد نماز را تمام بخواند، اگر چه وطن ديگرى هم براى خود اختيار نكرده باشد.
(م 1334)
5-
مسافرى كه به وطنش برمىگردد. وقتى ديوار وطن خود را ببيند و صداى اذان را بشنود،
بايدنماز را تمام بخواند. (م 1319)
قصد اقامت ده روز
مسافرى
كه قصد كرده ده روز در محلى بماند [نمازش تمام است، همچنين] اگر بيشتر از ده روز
در آن جا بماند، تا وقتى مسافرت نكرده است، بايد نمازش را تمام بخواند و لازم نيست
دوباره قصد ماندن ده روز كند. (م 1347)
اگر
مسافر از قصد ده روز برگردد، دوصورت دارد:
1-
اگر قبل از خواندن نماز چهارركعتى از قصد خود برگردد؛ بايد نماز