در يك جامعه دينى افراد برادر يكديگر محسوب مىشوند [1]
و اين همبستگى باعث
سعادتمندى افراد آنجامعه مىشود چرا كه هر مسلمانى در
عمق دل خود آرزومند سعادت همه مردم است. [2] در چنين اجتماعى مردم مشكلات ديگران
را مشكل خود تلقى مىكنند. [3]
سياست اسلام در امور اجتماعى چنان است كه در ميان
آدميان روح صميميت و احساس وحدت پديد آيد و انسانها حفاظت از ديگران را همانند
حفاظت از جان خود به حساب آورند و در برابر منافع جمعى از خود گذشت و فداكارى
كنند. [4])
هركس براى جامعه كار مىكند از حق حمايت آن جامعه نيز
برخوردار است. [5] همچنانكه فرد با كار خويش نيازى از نيازهاى اجتماعى را برطرف
مىكند در زمانى كه او نيازمند مىگردد جامعه مىتواند (و بايد) در قالب
سازمانهاى خدمات اجتماعى به او كمك كند.
تأمين اجتماعى، فعاليت سازمان يافتهاى است كه كمك به
سازش و تطابق متقابل افراد و محيط آنها را هدف قرار مىدهد [6] و اهداف آن تأمين
احتياجات و رفع مشكلات افراد جامعه مىباشد.
نگرش دين اسلام آن است كه مردم عيال حكومت هستند [7]
و دولت اسلامى بايستى همه آحاد مردم را در حمايت خود بگيرد و در موقع نيازمندى آنان
را تنها نگذاشته تا عزت و احترام آنان حفظ گردد و اين مهم تنها با ايجاد تشكيلات و
سازمانهاى مربوط به آن قابل تحقق است.
2- 4- 1. بيمه و پيشگيرى از خسارت
معنوى:
به طور خلاصه مىتوان گفت تأمين و حفظ عزت نفس به دو
عامل فردى و اجتماعى محتاج است؛ به لحاظ فردى خداوند اسباب و وسايل عزت نفس چون
تقواى الهى، يأس از دارايىهاى مردم، به كارگيرى تدبير در زندگى، قناعت و ... را
در اختيار خود انسان قرار داده [8] و او مىبايست براى