انسان موجودى است كه زندگى او ماهيت اجتماعى دارد [1]
و اساساً جامعه از گروهى تشكيل شده است كه براى ارضاى نيازهايشان با هم روابط
اجتماعى دارند. [2]
انسانها محتاج زندگى اجتماعى هستند يعنى نيازهايشان
آن قدر گسترده است كه جز در پرتو اجتماع برآورده نمىشود و اين نيازهاى مشترك
اجتماعى آنها را چنان به يكديگر پيوند مىزند كه افراد را در حكم مسافرانى قرار
مىدهد كه به سوى يك مقصد در حركتند و با هم به منزل مىرسند و يا از رفتن باز
مىمانند و سرنوشت يگانهاى دارند. [3]
انسان يك نوع واحد است و به حكم فطرت و طبيعت خود
اجتماعى است؛ يعنى اجتماعى بودن و به صورت جامعه درآمدن و داراى روح جمعى شدنش از
خاصيت ذاتى او سرچشمه مىگيرد. [4]) استاد شهيد مرتضى مطهرى رسيدن به كمال لايق
انسانى را در پرتو گرايشهاى اجتماعى او مىبيند و در زمينه اجتماعى بودن انسان
مىگويد:
انسان اجتماعى آفريده شده است و فرد به تنهايى قادر
نيست نيازهاى خويش را برطرف سازد، زندگى بايد به صورت يك «شركت» درآيد كه همه در
وظايف و بهرهها سهيم باشند و يك نوع تقسيم كار ميان افراد برقرار شود. [5]
[1] مرتضِی
مطهرِی مقدمه اِی بر جهان بِینِی ،اسلامِی جامعه و تارِیخ،
ص 17 - 18