مجرّد زندگى كرده و نخواستهاند داراى
زن و بچّه باشند كه مانع رسيدن آنها به معنويت شود، در همه آنها يك نوع نقص،
هرچند بهصورت يك خامى وجود داشته است؛ گويى انسان يك نوع كمال روحى دارد كه آن
كمال روحى كه در همه مكتبها و مدرسهها حاصل نمىشود، [در سايه ازدواج حاصل
مىشود.] [1]
قرآن مجيد، از همسر، تعبير به لباس
كرده، مىفرمايد:
زنان، لباس شما هستند و شما [مردان]
لباس آنان هستيد. [2]
ظاهر واژه لباس، همان معناى معروفش
مىباشد و در اينجا به استعاره بهكار رفته است؛ زيرا هريك از زن و شوهر، طرف
ديگر را از ارتكاب فسق و فجور و اشاعه آن در ميان مردم، حفظ مىكند. پس در واقع،
مرد، لباس و ساتر زن است و زن هم ساتر مرد است. [3]
در ديدگاه اسلام، مسأله زناشويى، هدفى
انسانى و روحى و بسيار فراتر از ارضاى غريزه جنسى يا شهوترانى است و به همين دليل
نيز، زن را موظّف كرده در برابر اين خواست طبيعى مرد، كاملًا تمكين كند و او را از
اين حقّ طبيعى محروم ننمايد، چنانكه مرد را موظّف كرده كه به درخواست فطرى زن،
پاسخ مثبت دهد. بنابراين؛
زنى كه عقد دائمى شده ... بايد خود را
براى هر لذّتى كه شوهر مىخواهد
[1]
. تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مطهّرى، ص
248-249، صدرا