6. غيبت
شخص غير معين، مثل اينكه بگويد: امروز گرفتار شخص غيرمتعهّدى شدم، [2] البته به
اين شرط كه آن شخص بر شنونده معلوم نباشد، و گفتن بديهاى آن شخص غير معين، باعث
جرأت ديگران بر گناه نشده، بدآموزى نداشته باشد.
آنچه
گفتهشد، بيان مواردى است كه غيبت درآنها جايز بوده و عقوبتى نخواهد داشت.
آنچه در
اين مقام اهميت دارد، تعهد نظرى و عملى به موازين شرع است.
شرع مقدس
اسلام براساس مصالحى غيبت را حرام كرده و مرتكبين آنرا مستحق عذاب مىداند، لكن
بر اساس مصالحى و در مواقعى آن را جايز نموده و بلكه بر ارتكاب آن ترغيب و تأكيد
كرده است. مهم اين است كه مكلّف بتواند موارد جواز را از موارد عدم جواز تشخيص
دهد، زيرا ميان خوبيها و بديها و ملاكهاى آنها ديوارى بسيار دقيق نهاده شده است.
وظيفه هر مسلمانى است كه به ملاكها توجه كند تا بتواند سره را از ناسره تشخيصدهد.
به يقين
اگر مطابق موازين شرع عمل كنيم، ثمره نيكو خواهيم برد و در صورت انحراف زيان
خواهيم برد. آنچه مهم است تشخيص وظيفه و حركت براى انجام آن مىباشد و همين است
معنى صراط مستقيمى كه از مو باريكتر و از شمشير برندهتر و از آتش سوزندهتر است.