بعير يعنى شتر كه معروف است و مانند واژه- إنسان- به مذكّر، و مؤنّث
هر دو واقع مىشود و جمعش- أَبْعِرَة و أَبَاعِر و
بُعْرَان- است.
البَعْر- مدفوع و فضله آن است، أَبْعَر- يعنى آغل و جايگاه گوسفندان در كوه و
بيابان و نيز مكان و جاى بعير مِبْعَار- شترى كه پشگل و فضلهاش زياد است (در مثل گويند- البعرة تدلّ على البعير- يعنى هر جا كه پشگل
شترى بود دلالت بر رفتن شتر و نيز وجود اوست).
بعض
: بَعْضُ الشّيء، اندك و جزئى از چيزى، جزء هم
در برابر كلّ قرار داد، از اين روى واژه- بعض- در برابر كلّ قرار مىگيرد
مىگويند- بعضه و كلّه- جمعش- أَبْعَاض- است.
خداى عزّ و جلّ فرمايد: (بَعْضُكُمْ
لِبَعْضٍ عَدُوٌّ- 36/ بقره) و (وَ كَذلِكَ نُوَلِّي
بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً- 129) و (وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً-
25/ عنكبوت).
و عبارت- و قد بَعَّضْتُ كذا- يعنى آنها را تكّه تكّه كردم مانند جزء جزء نمودن چيزى.
ابو عبيده مىگويد: در آيه (وَ لِأُبَيِّنَ
لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ-
63/ زخرف) بَعْضَ الَّذِي، در آيه يعنى كلّ الّذى
است، يعنى براى شما آنچه را كه مورد اختلافتان هست بيان خواهد كرد، مثل گفته شاعر:
«أو
يرتبط بعض النّفوس حمامها».
(يا اينكه مرگشان بتمام نفوس مىرسد و پيوسته
بآنها مىشود).
در تعبيرى كه ابو عبيده از آيه فوق نموده و پنداشته است- بَعْضَ الَّذِي- بايستى كلّ الّذى باشد
ناشى از كوتاه بينى و كوتاه نظرى او است[1]
زيرا اتمام أشياء قابل ذكر كه خداوند بآن اشاره مىكند، چهار گونه است:
[1] تفسير غلطى كه ابو عبيده در آيه فوق دارد و راغب باو ايراد
گرفته در كتاب( تأويل مشكل. القرآن) ابو عبيده است كه مىنويسد« جعلت بعض بمعنى
كلّ لأنّ الشّيء يكون كلّه بعض الشيىء» و به حقّ با بيانى كه راغب از چهار گونه
اشياء نموده است اشتباه ابو عبيده روشن مىشود. ص 144 تاويل مشكل القرآن چاپ مصر
1373- هجرى، قمرى.