نام کتاب : زندگی امام موسی کاظم نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 42
در پاسخ او بگو: سوگند به خدا او امامى است كه حضرت
صادق عليه السلام براى ما گفته و معرفى كرده است. چنانچه از حلال و حرام پرسيد
ازناحيه من به او پاسخ بده.
عرض كردم: نشان مرد مغربى چيست؟ فرمود: مردى بلند
قامت و چاق است و يعقوب نام دارد ....
روز ديگر من در حال طواف بودم كه مردى با همان
خصوصياتى كه امام بيان كرده بود رو به من كرد و گفت: مىخواهم از تو درباره صاحبت
بپرسم. گفتم: از كدام صاحب؟ گفت: از فلان بن فلان. (يعنى موسى بن جعفر عليه
السلام) گفتم: نامت چيست؟ گفت: يعقوب. گفتم: اهل كجايى؟ گفت: اهل مغرب. گفتم: از
كجا مرا شناختى؟ گفت: در خواب ديدم كه كسى به من گفت: به ديدار شعيب برو و آنچه
خواهى از او بپرس. چون بيدار شدم نام تو را پرسيدم، تو را به من معرفى كردند ....»
[1]
3- اعلام زمان ولادت و مرگ افراد: موسى بن جعفر عليه
السلام به ابوالعلا- كه طبق فرمان آن حضرت كنيزى را به نام «مونسه» براى وى
خريدارى كرده بود- فرمود: از اين كنيز صاحب فرزندى خواهم شد كه (بجز امام رضا عليه
السلام از همه فرزندانم سخىتر، شجاعتر و عابدتر خواهد بود و نام آن ابراهيم است.
سپس آن گرامى زمان و مكان ولادت او را نيز بيان كرد. و داستان همان گونه رخ داد كه
امام عليه السلام خبر داده بود. [2]
اسحاق بن عمّار مىگويد: امام كاظم عليه السلام خبر
مرگ مردى را داد. من از اين خبر شگفت زده شده و در دلم آن را بعيد شمردم. ناگهان
حضرت در حالى كه خشمناك و ناراحت به نظر مىرسيد رو به من كرد و فرمود: اى اسحاق!
رشيد هجرى، بر دانش مرگها و بلاهايى كه بر مردم فرود مىآمد آگاهى داشت، در حالى
كه امام به دانستن آن سزاوارتر است.
سپس فرمود: اى اسحاق! هر كارى دارى انجام بده كه عمرت
به پايان رسيده و تا دو سال ديگر خواهى مرد.