به محل كار مستوفيان يعنى
عمال وصول ماليات و ضرائب و خراج و جزيه گفته مىشود كه حالا وزارت امور اقتصادى و
دارايى و سازمان امور مالياتى جايگزين آن شده است.
منبع
مبسوط در ترمينولوژى حقوق
1862/3؛ فقه سياسى 7
دار الاباحه
هر سرزمينى كه در تصرف
مسلمانان نباشد و برابر مقررات جهاد، مسلمانان بتوانند آن را متصرف شوند.
اموال سكنۀ آنجا مباح است.
غالب اسيران جنگى را آزاد مىكردند، ولى در صورت نياز تعدادى را به بردگى مىگرفتند.
غزوات محمود غزنوى در سرزمين هند در ظاهر به اين صورت بود و قاضى ابوالحسن بولانى
و ناصرخسرو به عمل محمود معترض بودند. اجداد صفويه و دولت عثمانى هم به دستاويز
غزوات، در گرجستان به صورت دار الاباحه عمل كردهاند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
مبسوط در ترمينولوژى حقوق
1862/3؛ فقه سياسى 3 / 265-263.
دار الاستضعاف
دار الاستضعاف در مقابل دار
الهجره به سرزمين و كشورى گفته مىشود كه در آن شرايط و امنيت لازم براى ديندارى و
زندگى بر محور عقيده و ايمان براى مسلمان فراهم نباشد و محدوديتها و فشارها و
آزارها از طرف دولت يا مردم موجب شود كه مسلمان نتواند به وظايف و تعهدات و شعائر
اسلامى عمل كند.
آيۀ هجرت مبناى تشخيص دار
الاستضعاف و حكم آن است:(قالُوا أَ لَمْ
تَكُنْ أَرْضُ اَللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها).
(1)
همچنين حديث نبوى در مورد
دعوت كه مسلمانان جديد را موظف به هجرت به دار المهاجرين مىكرد، بيانگر ديد اسلام
در زمينۀ دار الاستضعاف است.
نكوهش تعرب بعد از هجرت نيز
بيانى ديگر در مورد حكم دار الاستضعاف محسوب مىشود.
به اين ترتيب مسلمان مجاز
نيست در شرايطى كه نمىتواند ايمانش را حفظ و بدان عمل كند، به سر ببرد و همچنين
نمىتواند به چنين محلى و شرايطى بازگردد.
خروج از دار الاستضعاف به دو
صورت امكانپذير است:
1. تغيير دادن شرايط حاكم به
نحوى كه آزادى و امنيت لازم براى مسلمان ماندن تأمين شود و تمامى زمينههاى اختناق
و اجبار و اعمال فشار و عوامل استضعاف از ميان برود؛
2. هجرت از شهر يا كشورى كه
شرايط استضعاف بر آن حاكم است، به جاى امن و آزاد.
صاحب جواهر در اين زمينه مىگويد:
كسى كه نمىتواند در سرزمينى،
شعائر دين را ابراز و عمل كند بايد از آن سرزمين هجرت نمايد، فقها در اين نظر متفق
القول هستند زيرا بدون ترديد، پيامبر بر آن فرمان داده و هجرت مسلمانان از مكه به
حبشه براين اساس بوده است و قرآن (2) نيز فقط آن گروه از مستضعفان را كه قادر به
هجرت نيستند، از اين وظيفه معاف شمرده است.
همچنين، آنجا كه قرآن به وسعت
زمين خدا اشاره مىكند و مؤمنان را در جهت احراز آزادى عبادت، به اين نكته توجه مىدهد
(3) اشاره به فريضۀ هجرت دارد.
در آيۀ ديگر نيز كه هجرت
به سوى خدا و شهادت در اين راه (4) مطرحشده و يا به هجرت مظلوم از سرزمين ظلم اشاره
شده، (5) جملگى بر واجب بودن