responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 187

نيروهاى دشمن به «رنده» رفته، بر آنجا چيره گشتند و دژهايش را ويران ساختند. اما در يكى از دژهاى غرناطه در يك حمله غافلگيرانه شبانه جنگى سخت درگرفت و پس از يك درگيرى خونين مسلمانان پيروز گشتند. آنان غنايم و ابزار و آلات بسيارى به دست آوردند و همه را به دژ بردند. پس از آرامشى يك ماهه مسيحيان بار ديگر حمله را از سر گرفتند و دژهاى پيرامون غرناطه مثل قنبيل، مشاقر و لوز را تصرف كردند. دشمن كار را بر شهرهاى اسلامى سخت گرفت و به هر ناحيه‌اى كه روى آورد آن را بيچاره كرد و هر كجا رفت آن را به فرمان خود درآورد و تصرف كرد. سپس با نيروهاى خود دست به حيله زد و نزد ابوعبدالله كه در اسارتش بود فرستاد و او را لباس مناسب پوشاند و وعده داد كه كل خواسته‌هايش را برآورده مى‌سازد و او را روانه بخش شرقى بسطه كرد. پس از دادن مال و نيرو به او وعده داده شد هر مسلمانى كه به فرمان وى درآيد و با وى بيعت كند، در حال آتش‌بس و صلح خواهد بود. سلطان ابوعبدالله به بلش رفت و آن را به فرمان خويش درآورد. در بازارها نداى صلح سر داده شد؛ و شياطين به نفع وى تبليغ كردند تا آنجا كه دامنه تبليغاتشان به بيازين، باشين و غرناطه نيز كشيده شد و برخى تبهكارانى كه دوستدار ايجاد تفرقه ميان مسلمانان بودند نيز از آنان پيروى كردند؛ [1] و همين امر موجبات پيروزى فرديناند را بر «لوشه» فراهم ساخت.


[1] . فرديناند دوم موفق شد ميان مسلمانان تفرقه افكند. مقرى در نفح الطيب، ج 4، ص 517 مى‌نويسد: «مردم غرناطه به دليل ضعف دولت به صلح متمايل گشتند. شياطين و دلّالها با تقبيح و تحسين ميان مردم ايجاد فتنه كردند تا آنكه كوى بيازين - در نواحى غرناطه - اقدام به دعوت سلطان كه اسير مشركان بود، كردند. ميان مسلمانان غرناطه فتنۀ بزرگى بروز كرد بيازين را از بالاى دژ سنگ باران كردند، خطر رو به فزونى نهاد و شورش مدت حدود دو و نيم ماه ادامه يافت (از 3 ربيع الاول تا نيمۀ جمادى الاولى سال 890 ه‌/ 1485 م). خبر رسيد سلطانى كه اقدام به دعوت وى كرده‌اند به لوشه رفته و ميان او و عمويش حاكم دژ غرناطه، توافق شده است كه عمو پادشاه باشد و برادرزاده، لوشه يا هر جاى ديگرى را كه بخواهد زير فرمان خود گيرد و با يكديگر بر ضد دشمنان دين همدست باشند. در همين اوضاع و احوال حاكم قشتاله - فرديناند - با سپاهى عظيم و عِدّه و عُدّۀ بى‌شمار بيرون آمد و با «لوشه» و نيز سلطان ابوعبدالله كه روزى اسيرش بود به مبارزه پرداخت و حلقۀ محاصره را تنگ كرد. شمارى از مردم بيازين به قصد جهاد و كمك حاكم خويش به آن شهر رفته بودند. ساكنان غرناطه و ديگر نقاط ترسيدند كه اين نيز يك حيله باشد. هيچ كس مگر اهل بيازين به كمك آنان نيامد و حلقۀ محاصره تنگ‌تر شد. بگو مگو بالا گرفت و اظهار گرديد كه اين كار با توافق ميان سلطان در بند و حاكم قشتاله صورت گرفته است. اهل «لوشه» وارد كوى خود گشتند و چون بيم بيچارگى داشتند بر مال و جان و زن و فرزند خود امان گرفتند. حاكم قشتاله تقاضايشان را پذيرفت و شهر - لوشه - را در 26 جمادى الاولى سال 891 ه‌/ 1486 م تصرف كرد. در اين هنگام اهل غرناطه تصريح كردند به اينكه دليل آمدن سلطان به اين شهر تنها براى ورود دشمن كافر بوده است؛ وگرنه با او در شهر نمى‌ماندند. گفته شده است كه در اين هنگام پسرش كه در گرو سربها بود آزاد گرديد. بگومگو ميان آنان و ساكنان بيازين در اين باره بالا گرفت. آنگاه حاكم قشتاله همراه سلطان يادشده به سرزمين خود بازگشت.

نام کتاب : روزهای سرنوشت ساز در جنگهای صلیبی نویسنده : عسلی، بسام    جلد : 1  صفحه : 187
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست