نام کتاب : زندگی ائمه نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 123
اوضاع را مىديد- خطاب به يزيد: «... فَوَاللَّهِ لا تَمْحُو ذِكْرَنا وَ لا تُميتُ وَحْيَنا»
[1]
(اى يزيد! سوگند به خدا نمىتوانى ياد ما (آل محمّد صلى
الله عليه و آله) را از ميان ببرى و وحى و قرآن را براندازى) بيانگر اين است كه يزيد
درصدد از ميان بردن اسلام و قرآن و محو ياد محمّد صلى الله عليه و آله و خاندانش از
خاطرهها و برگرداندن مردم به دوران جاهليّت بود.
امام حسين عليه السلام در چنين شرايطى، تكليف و رسالتى
جز مخالفت با اين حكومت و قيام عليه آن نداشت، و اين حقيقتى بود كه بارها و با عباراتى
گوناگون در سخنان آن حضرت آمده است. اينك چند نمونه:
1- در وصيّت به برادرش محمد حنفيّه هنگام خروج از مدينه:
... انگيزه من از قيام، آسايشطلبى، خودنمايى، فسادانگيزى
و ستمگرى نيست. بلكه من براى اصلاح امّت جدم قيام كردم. مىخواهم به معروف امر، و از
منكر، نهى كنم و به سيره و روش جدّم و پدرم على بن ابىطالب رفتار نمايم. [2]
2- در جريان دعوت مردم بصره هنگام اقامت در مكّه:
... شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبر صلى الله عليه و
آله فرا مىخوانم. زيرا (در شرايطى قرار گرفتهايم كه) سنّت رسول خدا صلى الله عليه
و آله از ميان رفته و بدعت جايگزين آن شده است. [3]
3- در ملاقات با حرّ بن يزيد رياحى:
... اى مردم! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هر
كس فرمانرواى ستمگرى را ببيند كه حرام الهى را حلال مىشمارد، پيمانهاى خدا را مىشكند،
با سنّت پيغمبر او مخالفت مىكند، و در ميان بندگان خدا رفتارى تجاوزگرانه دارد، و
با اين همه، او با زبان و عمل، مخالفت خود را با وى ابراز نكند، خداوند او را با آن
فرمانرواى ستمگر در يكجا در آتش مىافكند.
هان اى مردم! اينان (يزيد و دار و دستهاش) بر طاعت شيطان
گردن نهاده و بندگى و اطاعت خداى رحمان را رها كردهاند، فساد را گسترش داده و قوانين
الهى را تعطيل