نام کتاب : مقایسه دو دوره جاهلیت و اسلام و علل گسترش نویسنده : بینش، عبدالحسین جلد : 1 صفحه : 143
او موفق شد چند تن از سران مدينه را به اسلام
درآورد كه داستانش از اين قرار است:
«مصعب» همراه يكى ازمسلمانان به ميان قبيلهاى رفت
كه «سعدبن معاذ» و «اسيد» از اشراف آن به شمار مىآمدند. اين دو كه از آمدن
مسلمانان ناخشنود بودند، تصميم به بيرون راندنشان گرفتند. ابتدا «اسيد» حربه خود
را برداشت و در حالى كه پرخاش مىكرد و دشنام مىداد به «مصعب» نزديك شد. «مصعب»
با آرامى «اسيد» را مورد خطاب قرار داد و گفت: چه مانعى دارد كه بنشينى تا با تو
سخن بگويم. اگر دعوت ما را پسنديدى بپذير و گرنه در دفع ماكوتاهى مكن. اسيد پذيرفت
و نشست. وى پس از شنيدن گفتار مصعب و چند آيه از قرآن كريم به وجد آمد و درخواست
كرد تا راه مسلمانى را به وى بياموزد. [1]
«سعد بن معاذ» نيز به همين روش اسلام آورد و با
مسلمان شدن اين دو تن، تمامى افراد قبيله اسلام آوردند، بگونهاى كه در آن شب يك
نفر غير مسلمان در ميان قبيله ديده نمىشد. [2]
تأثير چشمگير قرآن بر مردم يثرب به حدى بود كه گفته
شده است: «فُتِحَتِ الْمَدينَةُ بِالْقُرانِ» [3] مدينه به وسيله قرآن فتح شد.
قرآن و داستانهاى پيشينيان
داستانهاى گذشتگان مثل رستم و اسفنديار، ميان مردم
روزگار جاهليت جاذبه داشت. تعدادى از مخالفان كوشيدند تا با نقل اين داستانها در
مجالس و محافل از جاذبه قرآن بكاهند.
نضربن حارث يكى از شيطانهاى قريش بود. او در سفر به
حيره داستانهاى رستم و اسفنديار را ياد گرفته بود. هر وقت رسول خدا (ص) درانجمنى
سخن مىگفت، وى