responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 361

شد و همان جا بالید و شاید اهل قرطبه بوده است. هنگامی که منصور بن ابی عامر بر هشام مؤید چیره شد، او را از دیده ها پنهان کرد و شایسته های حکومت از خانواده او را می کشت. هر کس که توانست خود را نجات دهد، گریخت. در میان فراریان، ولید بن عثمان اموی که نوجوانی بیش نبود نیز دیده می شد. او مدتی در مصر اقامت گزید و علم حدیث رافراگرفت. بعدها در پوشش صوفیان به مکه و یمن مهاجرت کرد. او در سفرهای خود، ظرفی چرمی(3) به شیوه صوفیان با خود حمل می کرد و بدین جهت به ابورکوه مشهور شد.

بعد از آن به مصر بازگشته و متوجه بُرقه شد و بر قبیله بنی قرّه، از قبایل برقه وارد و معلم کودکان آنان و پیشوای بزرگان آنان شد. برحسب اتفاق، الحاکم بامرالله فاطمی دستور داد عدّه ای از بنی قرّه را کشته و بعضی از بزرگان آنان را زندانی کنتد. ابورکوه آنان را به سرپیچی از او دعوت کرد و در نتیجه، قبایل زنّاته سر به فرمان او نهادند. الحاکم سپاهی را فرستاد و ابورکوه، آن را شکست داده، سردار سپاه را کشت. دسته های نظامی مختلفی را به صعید و مصر روانه ساخت، در نتیجه، کارش بالا گرفت و او را امیرالمؤمنین می خواندند. آن گاه به الثائر بامرالله ملقب شد و به نامش سکه زدند. سپس به سوی مصر پیشروی کرده، وارد جیزه شد. اوضاع الحاکم آشفته شد؛ تاجایی که تصمیمم گرفت به سمت شام برود ولی از تصمیم خود منصرف شد و سپاهی عظیم به فرماندهی سردار فضل بن عبدالله و به نقلی ابن صالح آماده کرد و توانست بر قوای ابورکوه غلبه کند و بسیاری از یاران او را بکشد و باقی آنان را شکست دهد. پس از آن، ابورکوه به سمت نوبه روانه شد که دستگیر و به مصر برده شد.

الحاکم فرمان داد او را بر شتری سوار کرده، در شهر بگردانند. چون او را از شتر پایین آوردند که او را بکشند، از دنیا رفته بود، لذا پیکر بی جان او را به دار آویختند. بعضی از مصادر در نسبت او به بنی امیه تردید داشته، ادعا کرده اند او از غلامان بنی امیه بوده است.(4)

پی نوشت ها:

 

[1] جمعه اول محرم سال 397= 27 سپتامبر سال 1006؛ چهارشنبه هشتم ربیع الثانی سال 397= اول ژانویه سال 1007.

[2] الأعلام ، ج 5، ص 287؛ الذخیره، ص 102 و 103.

[3] این ظرف در زبان عربی «رکوه» خوانده می شود.

[4] البدایة و النهایه، ج 11، ص 337؛ نفح الطیب، ج 2، ص 26؛ النجوم الزاهره، ج 4، ص 179، 212، 215، 217؛ تاریخ ابن اثیر، ج 9، ص68؛ شذرات الذهب، ج 3، ص 148؛ العبر، ج 3، ص 64 و همان، ج 4، ص 120؛ الحاکم بأمرالله، ص 186، 190.

 

سال 398ق = 1007-1008 م.(1)

 

رویدادها

 

مصر: برخی کارهای الحاکم

 

* الحاکم بامرالله دستور تخریب کلیسای «قیامت» و معابد یهودیان قدس را داده، مسیحیان و یهودیان را ملزم کرد اسلام را بپذیرند یا به سرزمین های روم بروند، لذا بسیاری از روی ترس، مسلمان شدند، ولی بعدها اجازه بازسازی معابد تخریب شده را داد. او هم چنین اجازه داد افرادی که به زور اسلام را پذیرفته اند، به دین خود بازگردند. در نتیجه، عدّه بسیاری، به آیین پیشین خود روی آوردند.

 

بغداد: آشوب های مذهبی

 

*درگیری شدیدی میان شیعیان و اهل سنّتِ بغداد رخ داد. علت این نزاع، وجود یک نسخه قرآن منسوب به عبدالله بن مسعود، صحابی پیامبر(صلی الله علیه وآله)بود. این قرآن با تمام نسخه های دیگر، مغایرت داشت و به توصیه ابوحامد اسفرایینی سوزانده شد. شیعیان به تحریک ابوعبدالله بن محمد بن نعمان، معروف به ابن معلم و شیخ مفید که فقیه و مرجع شیعه بود، بر آشفته، روانه خانه ابوحامد شدند تا به وی آسیب رسانند. این مطلب به خلیفه رسید و او نیروهای خود را برای یاری اهل سنّت فرستاد و بسیاری از خانه های شیعیان سوزانده شد و حوادث ناگواری رخ داد که استاد هرمز، حاکم بغداد و سردار لشکر، جلوگیری و فرونشاندن آشوب ها را به عهده گرفت.

 

مغرب میانه: برپایی دولت بنی حماد

 

* حمّاد بن بلکین بن زیری صنهاجی، دولت بنی حمّاد را در قلعه بنی حمّاد برپا ساخته، به نام عباسیان خطبه خواند.

 

بلایای طبیعی

 

* کم شدن آب نیل مصر؛ گرانی قیمت ها و شیوع وبا را در پی داشت و مردم بسیاری از پای در آمدند. این کم آبی تا سال 401ق و به مدت سه سال به درازا کشید.

 

وقایع نظامی

 

تهاجم به هند

 

* محمودبن سبکتکین، جنگ با هند و پنجاب را پی گرفته، کشمیر را غارت و تخریب و ملتان را فتح می کند. او به دولت اسماعیلیان آن سامان، پایان داده، با غنایم و اسیران بسیاری برمی گردد.

 

درگذشتگان

 

* ببّغاء.

 

* بدیع الزمان همدانی.* ضبّی (احمد).* مجریطی.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 361
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست