responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 414

مسأله فقهیِ وجوبِ ردّ مال غصبی اشاره کرده است:

 

«خوابیده بود که بوسیدمش و چون بیدار شد، گفت: بیایید و بردزد حد جاری کنید!

 

گفتمش: جانم به فدای تو باد! من غاصبم ]نه دزد[ و درباره غاصب جز بازپس گرفتن مال، حکم دیگری نمی کنند.

 

بیا این بوسه را پس بگیر و بر من ستم روامدار و اگر تو راضی نیستی، پس به جای یک بوسه ای که از تو ربوده ام، هزار بوسه بخواه!

 

گفت: این قصاص، به گواهی عدل ]= عقل [برقصاص شونده شیرین تر از شهد است.

 

دست راستم کمرش را در برگرفت و دست چپم میان بدنش را.

 

گفت: مگر تو نمی گفتی زاهد هستی؟ گفتم: آری، من در «زهد»، زهد ورزیدم.»

 

عبدالوهاب در شصت سالگی در مصر درگذشت.(5)

 

القادربالله

 

ابوالعباس، احمد بن اسحاق بن مقتدر بالله، ملقب به القادربالله، بیست و پنجمین خلیفه عباسی بود. مادرش امولد بود و تمنّی نام داشت. پس از برکناری خلیفه الطائع لله در سال 381ق. برای خلافت برگزیده شد و خلافتش 41 سال طول کشید. در این مدت، آن گونه که ابن اثیر می گوید، نظام و مقررات خلافت را احیا و واپسین خلیفه عباسی بود که خود حکومت را اداره کرد.

روزهای پنج شنبه بارعام داشت و به شکایت ها و مشکلات و درخواست های مردم رسیدگی می کرد. با تمام این امور و مملکت داری، دانشمند هم بود و کتابی در اصول نوشت که در آن از فضایل یاران پیامبر(صلی الله علیه وآله) و عمر بن عبدالعزیز و تکفیر معتزله و معتقدان به «خلق قرآن» سخن گفته است. هر روز جمعه در مسجد جامع مهدی در جمع اصحاب حدیث، روایت می خواند و بسیاری از اوقات، لباس مردم عادی بر تن و در «بغداد» از احوال مردم پرسوجو می کرد.

او سکینه دختر بهاءالدوله را با مهریه ای به مبلغ یک صدهزار دینار به عقد خویش در آورد، ولی پیش از برپایی عروسی، دختر بهاءالدوله درگذشت.

پس از مرگ القادربالله با فرزندش القائم بامرالله برای خلافت بیعت شد. شریف رضی در قصیده ای با این مطلع او را مدح کرده است:

«ای بنی عباس! امروز شکوه خلافت را ابوالعباس تجدید کرده است.»

و در آن قصیده می گوید:

«این مجدی است که تو (القادربالله) تجدیدش کرده ای و چنان با طراوت است که مثل شکوفه، شادابی بخش دیگران است.

و در دل خلافت، فرجی برانگیختی که خلفا را در گورشان شادمان کرد.»

هم چنین در این قصیده می گوید:

«ای امین خدا! شاخه ام را پر از برگ گردان! ریشه های شرف و نسب تو، در اصل، همان ریشه های من است.»

هم چنین سیدمرتضی در رثای او، قصیده ای با این مطلع سروده است:

«همان رنج و دردی که به تو رسید به من نیز رسید و این رنج جانسوز را چون زخم خنجرهای تیز یافتم.»

و در آن به القائم بامرالله، فرزند و جانشین او تسلیت می گوید:

«درگذشت، در حالی که بی گناه و پاک دامن و از بدی و پستی سبکبار بود.

تعزیت برتو باد ای پیشوای مردم، و ای آن که به جای پیشوای پیشین از او پیروی می کنیم!

اگر کوهی مُرد و فرو ریخت، چونان تو، برای ما کوهی ثابت و استوار هست.

اگر سوگوار ماه کاملی هستیم، از تو خورشید بامدادی باقی ماند.

شگفت انگیزترین چیزی که به ما رسید چنین بود، از آرزویی محروم شدیم و به آرزویی دیگر رسیدیم.

اگر القادربالله ما رفت، امّا القائمِ ما هنوز مانده و پا برجاست.»

القادربالله در 86 سالگی درگذشت.(6)

معزّ بن زیری

 

معزّ بن زیری بن عطیّة بن عبدالله زناتی مغراوی، در روزگار پایانی امویان در «اندلس» از فرمانروایان «فاس» بود و در سال 391ق پس از درگذشت پدرش، عموزادگانش او را به فرمانروایی برگزیدند. فرمان حکمرانی او برتمام «مغرب» به جز «سجلماسه» از طرف مظفر بن ابی عامر صادر شد. او هم چنان تابع حکومت «قرطبه» بود تا آن که دولت امویان پس از انقراض دولت بنی عامر، از میان رفت و معز به طور مستقل حکومت کرد تا آن که در «فاس» وفات یافت.(7)

 

پی نوشت ها:

 

[1] سه شنبه اول محرم سال 422 = 29 آگوست سال 1030؛ جمعه چهارم محرم سال 422 = اول ژانویه سال 1031.

 

[2] فوات الوفیات، ج 1، ص 199 و 425؛ المقتبس، ص 274؛ تاریخ الفکر الاندلس، ص 153 و 156؛ الأعلام ، ج 4، ص 30؛ فروخ، تاریخ الادب العربی، ج 4، ص 447؛ الذخیره، ج 1، ص 12.

 

[3] النجوم الزاهره، ج 4، ص 262؛ تاریخ ابن اثیر، ج 9، ص 349 و 406؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 32؛ المنتظم، ج 8، ص 61؛ الأعلام ، ج 2، ص 218.

 

[4] تاریخ الدوله السلجوقیه، ص 145 و بعد از آن.

 

[5] وفیات الاعیان، ج 3، ص 219؛ البدایة والنهایة، ج 12، ص 32؛ العبر، ج 3،

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 414
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست