responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 510

ابن شبل بغدادی

 

ابوعلی، حسین بن عبدالله بن یوسف بن احمد بن شبل بغدادی، در بغداد متولد شد و نزد علمای روزگار خود در آن جا دانش آموخت. حکیم و فیلسوف برجسته و با علم طب و فلک (هیئت) آشنا بود و ادیب فرزانه و شاعری پرگوی و نیکوسُرا بود. قصیده حکیمانه ای دارد که مطلع آن چنین است:

 

«تو را به خدا!ای چرخ گردون! آیا با اراده خود می چرخی یا در این چرخش مجبوری؟

 

به ما بگو هدفت از چرخیدن چیست؟ زیرا اندیشه ما از فهم آن ناتوان است.

 

ما می بینیم در فضای بالای سر ما می چرخی؛ آیا فضایی جز این فضا هست که برگِرد آن بچرخی؟

 

آیا جان ها پس از مرگ سوی تو پر می کشند یا جان ها با نابودی تن ها، نابود می شوند؟

 

آیا کهکشان موجی از آب است یا دم شمشیر که برگردابی می چرخد؟

 

آیا ماه چون پدیدار می شود گردن بند ستارگان توست یا دستی است که دست بند به دست کرده است؟

 

آیا ستارگانت شمش های طلا هستند یا حبابی که برکف آب و موج دریا پدیدار می شوند؟

 

شبانگاهان آن ستارگان در فضا گسترده می شوند و بامدادان بساطشان برچیده می شود.

 

ای چرخ! با درخشش و فروزندگی تو چه بسیار مردم که زنگار خوردند (پیر شدند و مردند)، ولی با گذشت زمان، خودت زنگار نخوردی (پیری و مرگ سراغت نیامده است).

 

در این میان که خاور، این گوی چرخان (خورشید) را به دل آسمان پرتاب می کند، باختر آن را به طرف سرازیری و نشیب می کشاند.

 

روزگار عمرها را ـ یکی پس از دیگری ـ پراکنده و نابود می کند؛ چنانکه گل های باغ پژمرده و پراکنده می شوند.

 

هرگاه روزگار نوزادی را بر زمین نهد، دایه ای را برای او برمی گزیند. که از حوادث بد روزگار به او شیر دهد.

 

روزگار چون شتر شب کوری است که بی راهه رود و ناخواسته کسی را بکشد.

 

و چون گیاه خشک (که دیگر هیچ گاه روی خرّمی و سبزی به خود نخواهد دید) و مانند حیوانی است که اگر جنایت کند و یا کِشتی را تباه کند تاوان و خسارتی بر او نیست.

 

ما را بدون اراده خودمان به این دنیا آورده اند و روزی نیز بدون اراده خودمان از آن رخت برمی بندیم.

 

این بیماری را درمانی نیست و این شکستگی بهبودی در پی ندارد.»

 

در این قصیده جلوه هایی از حکمت، فلسفه و تصوف دیده می شود که برخی آن را به ابن سینا نسبت داده اند. از شعر او قصیده ای است که در آن پاکدامنی و عزت نفس و بزرگ منشی خود را ستوده، می گوید:

 

«آدمی در پیری از درد عشق راحت می شود، ولی درد پیری خود شکنجه ای است.

 

ولی من با این که پیری استخوان و پوست هایم را ذوب کرده، بادرد عشق در گریبانم.

 

و عفت میورزم و در دلم آتش عشق زبانه می کشد، ولی صبر می کنم.

 

و از این که نارپستانی با تیر نگاهش دلم را شکار کند و یا تشنگی با آب دهانش تشنگی درونی ام را برطرف کند، خودم را دور نگاه می دارم (سراغ عشق بازی نمی روم)

 

هیچ گاه در شگفت نباشید که شخصی ناتوان و ستم دیده، هنگامی که آزار می بیند نیرومند می شود! زیرا حیوانات درنده هنگام گرسنگی، ترسناک می شوند.»(2)

 

باجی

 

ابوالولید، سلیمان بن خلف باجی در شهر باجه به دنیا آمد و به آن جا منسوب است. او یکی از ادیبان اندلس بود. به مشرق آمد و در آن جا سیزده سال سیاحت کرد. سه سال در بغداد ماند و فقه را تدریس می کرد و حدیث می خواند. با علمای بزرگی هم چون ابی طیب طبری و ابواسحاق شیرازی دیدار کرد و سپس به موصل رفت و در آن جا نزد ابوجعفر سمنانی ماند و فقه خواند. در سال 439ق به اندلس بازگشت و قاضی شهر المریه شد. او یکی از پیشوایان مسلمان بود. ابوعمر بن عبدالبر صاحب کتاب الاستیعاب نزد او درس آموخت و از او نقل کرد. میان او و ابومحمد بن حزم نشست ها و مناظراتی صورت گرفت.

کتاب های بزرگی نوشت؛ از جمله: المنتقی (که شرح موطأ است)، کتاب الفصول فی احکام الاصول، کتاب التعدیل و التجریح فیمن روی عنه البخاری فی الصحیح و رساله ای در حدود. شعر نیز می گفت و دو بیت ذیل از اوست:

«من یقین دارم و به طور قطع می دانم همه عمرم مثل یک ساعت می ماند، پس چرا بر عمرم بخیل نباشم و آن را در کارهای شایسته و

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 510
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست