responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 551

گویند: حسن بن صباح، رئیس طایفه اسماعیلیه در مشرق به صورت تاجر خدمت المستنصر رسید واز او اجازه خواست تا در سرزمین عجم برای او تبلیغ کند. المستنصر به او اجازه داد. حسن از او پرسید: پس از شما، امام کیست؟ او گفت: پسرم نزار که بزرگ ترین است و اسماعیلیان در سرزمین عجم به امامت نزار معتقدند. ولی هنگامی که المستنصر درگذشت، وزیر افضل بن بدر جمالی، نزار را برکنار و برادرش احمد را خلیفه کرد و به او لقب المستعلی بالله داد.

 

مورخان می گویند: علّت این بود که در زمان خلافت پدر نزار، افضل در حال سواره از کنار نزار گذشت؛ نزار فریاد زد: از اسب پیاده شو! ای ارمنی! ای سگ! ای ناپاک! چقدر تو بی ادبی!، از این رو وزیر، کینه نزار را به دل گرفت و هنگامی که المستنصر درگذشت به خاطر ترس و کینه ای که از او داشت او را برکنار و با المستعلی بیعت کرد و قضات و اعیان و بزرگان را برای بیعت با او فراخواند.

 

وقتی نزار از ماجرا آگاه شد، به اسکندریه گریخت که حاکم آن سردار افتکین ناصرالدوله بود. سردار افتکین به کمک جلال الدوله علی بن احمد بن عمار، قاضی اسکندریه برای نزار بیعت گرفت. در این حال، افضل با لشکری رهسپار اسکندریه شد و آن جا را محاصره و تصرف کرد. افتکین و ابن عمّار را به زندان انداخت و کشت. نزار را نیز کشت. می گویند: نزار به دست برادرش المستعلی کشته شد.

 

در روزگار المستعلی حکومت فاطمیان رو به ضعف نهاد. دعوت و تبلیغ آن ها از بیشتر سرزمین شام قطع شد و ترکان سلجوقی و صلیبیان برآن جا چیره شدند.

 

در سال 491ق فرنگیان در انطاکیه فرود آمده، آن را تصرف کردند و در سال 492ق معرّه و لاذقیه را گرفتند و سرانجام بر بیت المقدس و بسیاری از شهرهای ساحلی سلطه یافتند.

 

المستعلی در سال 495ق در بیستو هشت سالگی درگذشت و هفت سال و اندی حکومت کرد و پس از او پسرش ابوعلی منصور در پنج سالگی به خلافت رسید و الآمر باحکام الله لقب گرفت. الآمر باحکام الله در سال 524ق. به دست گروهی از اسماعیلیان نزاری که از مصر برای ترور او آمده بودند، کشته شد.(4)

 

مؤیدالملک

 

عبیدالله مؤیدالملک ابن نظام الملک، وزیری با کیاست، نکته دان و دانا بود. در اصفهان و در بیت وزارت پرورش یافت. میان فرزندان نظام الملک کسی با کفایت تر از او نبود.

سلطان برکیاروق بن ملک شاه سلجوقی در سال 487ق او را به وزارت برگزید. در حالی که سلجوقیان در بدترین وضعیت بودند، وی برای اعتلا و نیرومندی دولت قیام کرد؛ تا این که برکیاروق از او روی برگرداند و در سال 491ق وی را عزل کرد.

مؤیدالملک نیز به محمدشاه، برادر برکیاروق پیوست و او را به تصرف حکومت برادرش ترغیب کرد و برای برکناری او با وی پیمان بست و او را برکنار کردند. در سال 494ق میان دو برادر جنگی درگرفت و به کارزار شدیدی انجامید. محمدشاه به سوی دیگر برادرش سنجر گریخت. غلامان برکیاروق، مؤیدالملک را تعقیب و اسیر کرده، نزد او آوردند. برکیاروق با دستان خود، او را گردن زد.(5)

پی نوشت ها:

 

[1] شنبه اول محرم سال 495 = 26 اکتبر سال 1101؛ چهارشنبه نهم ربیع الاول سال 495 = اول ژانویه سال 1102.

[2] طبقات الاطباء، ج 1، ص 254؛ التراث الیونانی فی الحضارة الاسلامیه، ص 96؛ ذیل کشف الظنون، ج 2، ص 283؛ الأعلام ، ج 3، ص156؛ شذرات الذهب، ج 3، ص 402.

[3] موسوعه لاروس؛ فیلیپ حتی، تاریخ العرب، ج 2، ص 270.

[4] النجوم الزاهره، ج 5، ص 142 و 168؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 178؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 162؛ بدائع الزّهور فی وقایع الدهور، ج 1، ص 220؛ الاعلام، ج 2، ص 243؛ العبر، ج 3، ص 343؛ تاریخ ابن اثیر، ج 10، ص 237 و 238؛ تاریخ مختصر الدول، ص 343.

[5] تاریخ دولة آل سلجوق، ص 78؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 162 و 167؛ الاعلام، ج 4، ص 247.

 

سال 496 ق = 1102-1103 م(1)

 

رویدادها

 

پسران ملک شاه

 

* صلح میان برکیاروق و برادرش محمد نقض می شود و سپاه دو برادر در ری با هم درگیر می شوند. محمد شکست خورده، به اصفهان می گریزد و پس از این که برکیاروق او را تعقیب می کند، از اصفهان نیز می گریزد.

 

اندلس و یوسف بن تاشفین

 

* یوسف بن تاشفین برای بار چهارم به قرطبه باز می گردد و در جنگی آلفونسو را شکست می دهد.

 

یوسف بن تاشفین برای پسر خود علی برای پادشاهی قرطبه بیعت می گیرد و خود به مراکش باز می گردد.

 

بغداد:

 

بالا گرفتن کار عیّاران در بغداد.

 

* آنان پس از عقب نشینی پلیس، بر جانب غربی بغداد سلطه می یابند.

 

وقایع نظامی

 

جنگ میان فاطمیان و صلیبیان

 

* فاطمیان حمله دومی را سامان می دهند و نزدیک رمله (مارس

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 551
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست