responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 557

کردند و به عنوان امیرالمسلمین به او سلام دادند و به عنوان امیر خوانده می شد. برخی از بزرگان مرابطین تصمیم گرفتند عنوان خلافت را برای او برگزینند، ولی او نپذیرفت و به لقب امیرالمسلمین بسنده کرد.

 

ابن تاشفین پس از سلطه بر اندلس، دو سفیر به نام های عبدالله بن محمد بن عربی معافری اشبیلی و فرزندش قاضی ابوبکر بن عربی را خدمت خلیفه عباسی المستظهر بالله روانه کرد و همراه ایشان هدایا و نامه ای فرستاد و خبر پیروزی که خدا به او ارزانی کرده بود را بدو داد و از خلیفه خواست حکم امارت را برای او بنویسد؛ خلیفه نیز برای او حکم رسمی فرستاد. پس تحت حکم خلافت عباسیان در آمد و نام خلیفه عباسی را در سکّه ای نگاشت.

 

پس از جنگ «زلاقّه» چون خبر درگذشت فرزندش ابوبکر که جانشین خود در مراکش ساخته بود، به او رسید، به مراکش بازگشت. زمانی کوتاه در مراکش ماند و در این فرصت لشکری بزرگ آماده ساخت و تصمیم گرفت اندلس را فتح کند و به ملوک الطوایف پایان دهد، زیرا دید روابطشان گسیخته و هر یک در کمین دیگری است تا با کمک پادشاهان و امیران نصاری(7) او را از پای در آورد.

 

در سال 481ق ابن تاشفین از دریا گذشت و برای بار دوم به اندلس رسید و بر غرناطه و مالقه دست یافت و عبدالله بن بلقین بن بادیس، امیر غرناطه و برادرش تمیم، امیر مالقه را دستگیر کرد و به افریقا فرستاد تا در قلعه اغمات زندانی شوند.

 

سپس وی به مراکش بازگشت و سپاهی که با خود به اندلس برده بود، برجاگذاشت و فرماندهی آن را به سیر بن ابی بکر سپرد و سپاه را به چهار دسته تقسیم کرد؛ هر دسته ای زیر نظر یک فرمانده ویژه، تا با امیران طوایف مختلف بجنگند و به حکومتشان پایان دهند.

 

و چنین مقرر کرد که نخستین ضربه را بر قوی ترین و خطرناک ترین آن ها وارد سازند؛ یعنی معتمد بن عباد، امیر اشبیلیه (سِویل) و امیر شهرهای قرمونه (کارمونا)، استجه (اثیخا)، قرطبه (کوردُووا)، مرسیه (مورثیا) و بلنسیه (والانس)؛ بدین علت که سقوط وی مایه سقوط دیگران خواهد شد.

 

دسته اول به سوی «اشبیلیه» حرکت کردند. معتمد که آگاه شد، از کنت جیمز، امیر قشتاله (کاستیل) کمک خواست و به فرماندهی لشکری مرکب از چهل هزار پیاده و چهل هزار سواره... پیش آمد. دو سپاه نزدیک قرطبه به هم رسیدند و پیروزی از آنِ مرابطین شد و معتمد چاره ای جز تسلیم ندید. تسلیم شد و شهر را به ابراهیم بن اسحاق، فرمانده سپاه مرابطین واگذاشت.

 

المعتمد را با زنان و فرزندان به وسیله کشتی که در رود «تاجا» آماده شده بود به سوی اغمات در آفریقا بردند و در قلعه آن زندانی کردند (به شرح حال معتمد، درگذشته سال 488ق رجوع کنید).

 

دیگر دسته های سپاه بر بقیه امارات چیره شدند و به حکومت آنان پایان دادند؛ بدین ترتیب روزگار ملوک الطوایف به پایان رسید.

 

هنگامی که اسپانیای مسلمان به طور کامل به دست مرابطین افتاد، ابن تاشفین برای بار سوم در سال 496ق از دریا گذشت و به اندلس رفت تا امور آن را سامان دهد و همراه خود پسرش علی را داشت. در قرطبه، ابن تاشفین؛ فرماندهان و والیان و رهبران قبایل «مغرب» را خواست و در آن اجتماع، ولایت عهدی پسرش علی را اعلام کرد. در این زمینه، عهدی را نگاشتند و شرکت کنندگان بر آن شهادت داده، با علی بیعت کردند.

 

ابن تاشفین به مراکش بازگشت و فرزندش علی را در اندلس باقی گذاشت و به حکومت گماشت.

 

ابن تاشفین دیگر سال های زندگی خود را در قصر خود در مراکش گذراند؛ در حالی که سن او افزون شده و پیری او را ناتوان ساخته بود. در محرم سال 500ق پس از یک زندگی طولانی؛ یعنی نزدیک صد سال، و حکومتی فراگیر درگذشت.(8)

 

پی نوشت ها:

[1] یک شنبه اول محرم سال 500 = دوم سپتامبر سال 1106؛ سه شنبه چهارم جمادی الاول سال 500= اول ژانویه سال 1107.

[2] تاریخ ابن اثیر، ج 10، ص 313 و 323؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 194؛ مذاهب الاسلامیین، ج 2، ص 226 و پس از آن.

[3] المغرب فی حلی المغرب، ج 2، ص 202؛ نفح الطیب، ج 5، ص 302؛تاریخ الفکر العربی، ص 114؛ فرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج 4، ص667.

[4] کشف الظنون، ج 1، ص 264؛ الجواهر المضیئه، ج 2؛ الاعلام، ج 6، ص 185.

[5] معجم الادباء، ج 7، ص 153 و 162؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 168؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 87 و 198؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 194؛ شذرات الذهب، ج 3، ص 411 و 412؛ فرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج 3، ص 209؛ الأعلام ، ج 2، ص 115.

[6] تاریخ ابن اثیر، ج 10، ص 88 و 146؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 155، 162 و 194؛ البدایة و النهایه، ج 12، ص 167؛ الراوندی، ص214 و 220؛ الاعلام، ج 5، ص 82.

[7] برخی از منابع گفته اند: فقها برضد امرای طوایف نزد ابن تاشفین سعایت کردند و گفتند: آنان را برکنار کنند و بدان فتوا دادند. (تاریخ الفکر الاندلسی، ص 18).

[8] وفیات الاعیان، ج 2، ص 365؛ تاریخ ابن اثیر، ج 9، ص 216؛ همان، ج 10، ص 145؛ الاحاطة فی اخبار غرناطه، ج 2، ص 83؛ العبر، ج 3، ص304؛ النجوم الزاهره، ج 5، ص 195؛ البیان المغرب، ج 4، ص 18-30؛ الاستقصا، ج 2، ص 22 و پس از آن؛ المغرب الکبیر، ج 2، ص96؛ تاریخ الاندلس فی عهد المرابطین و الموحدین، ص 82 و پس از آن؛ فرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج 5، ص33؛ تاریخ الفکر الاندلسی، ص18، 120 و 123؛ مواقف حاسمة فی تاریخ الاسلام، ص 107.

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 2  صفحه : 557
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست