نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 101
او شعر نیکو می گفت؛ ازجمله
اشعار او، قصیده ای است که در آن می گوید: «اگر زنان زیباروی
برای چشم و گوش دلنشین اند، رخ زیبا و درخشان تو باشکوه تر و
لذّت بخش تر است.
عروسی که فروغ چهره اش چونان طلوع
خورشید است، و ستارگان درخشان چشم به او می دوزند. دوشیزه ای
به خانه بخت آوردم که بوی خوش اش همه جا را فراگرفته بود، و بوی خوش
او نبود مگر تحسین های همگانی. جامه ای نازک با نقش و
نگار زیبایی دارد، و تاجی جواهرنشان از نیکویی
بر سر دارد». 2
ابن قطاع سعدی
ابوالقاسم، علی بن جعفربن علی
که به ابن قطاع سعدی معروف است، نسبش به ابراهیم بن اغلب سعدی
فرمانروای افریقیه می رسد. در سیسیل به دنیا
آمد و در آنجا نزد شماری از دانشمندان دانش آموخت و چون نورمان ها در سال
484ق به سیسیل حمله کردند، ابن قطاع به مصر رفت و به دربار وزیر
افضل الجمالی پیوست و آموزش فرزندان افضل را بر عهده گرفت. او پیشوایی
در لغت و از معلومات ادبی بسیار برخوردار بود. اشعاری نیکو
دارد و کتاب هایی تألیف کرده است؛ ازجمله: الجوهره الخطیره
فی شعراء الجزیره (سیسیل)، لمح الملح که پاره ای از
اشعار اندلسیان را در آن گرد آورده است، الشافی فی علم القوافی،
تاریخ صقلیه و فوائد الشذور و قلائد النحور. او در 82 سالگی
درگذشت. از اشعار او، شعری است درباره کودکی که لکنت زبان داشت:
«بچه آهویی که در زبانش
گرفتگی بود، گره های مرا گشود و مرا بی تاب کرد. از روی
ناآگاهی بر او خرده گرفتند. من به آنان گفتم: آیا نشنیده اید
که در گره ها می دمند ؟»
بخشی دیگر از قصیده
او این است:
«عمر را در جستجوی عشق سپری
مکن. مبادا روزی به واسطه سُعدی و نُعمی بدبخت شوی ! هیچ
گاه برخرابه های میّه در «لوی» مویه سر مده و بر نشان
خانه های ویران شده سیلاب اشک از چشم مریز. نهایت و
هدف آدمی این است که به حاجتی برسد؛ ولی سرزنش ها و گناه
آن باقی می ماند». 3
افضل جمالی
ابوالقاسم، احمدبن بدر جمالی،
شاهنشاه، ملقب به ملک افضل، و ارمنی تبار. وی در عکا به هنگام
فرمانروایی پدرش بر آن از طرف فاطمیان، به دنیا آمد. در
سال 466ق خلیفه فاطمی مستنصر، بدر را برای سرکوبی آشوب
قاهره فراخواند و او شورش را فرو نشاند. مستنصر، منصب وزارت و امیرالجیوشی
(سپهسالاری) و سمت قاضی القضاتی و داعی الدعات (رئیس
مبلغان) را به او واگذار کرد و خواهر بدر را به ازدواج خود درآورد. سپس مستنصر در
همان سال وفات یافت4 و افضل خواهرزاده خود، احمدبن مستنصر را به حکومت رساند
و ملقب به مستعلی باللّه کرد و با این کار در حق نزار، برادر احمد ستم
کرد؛ چون نزار را پدرش به ولایتعهدی منصوب کرده بود. افضل، قدرت را به
دست گرفت و شیوه پدرش را در نظم و اداره امور مملکت پیش گرفت. در سال
495ق مستعلی درگذشت و افضل، پسر او منصور را به جای پدر نشاند و او را
به آمر به احکام اللّه ملقب کرد. افضل همچنان قدرت را در دست داشت؛ مذهب خود را به
اهل سنت تغییر داد و به آن مذهب تعصب ورزید و درب دارالعلم را
که حاکم بامراللّه برای گسترش مذهب شیعه اسماعیلی تأسیس
کرده بود، بست و طی فرمانی برپایی جشن به مناسبت موالید
[حضرت] فاطمه [س] و [حضرت] علی بن ابی طالب و خلیفه فاطمی
را که فاطمیان آن را معمول داشته بودند، ملغا کرد، و کار را بر آمر سخت گرفت
و او را از تمایلات و شهوت هایش باز داشت. آمر از کارهای افضل
به ستوه آمد و تصمیم بر قتلش گرفت و قتل او را ابوعبداللّه بطائحی که
از نزدیکان آمر بود، بر عهده گرفت؛ زیرا به او وعده وزارت و جانشینی
افضل را داده بود. برای تحقق این عمل، شماری از باطنیان
را آماده کرد و افضل پیش از این اسماعیلی مذهبان را شکنجه
و مجازات کرده بود؛ لذا باطنیان وقتی افضل بیرون خانه اش بود،
بر او هجوم بردند و به رغم اینکه افضل همیشه از خود محافظت می
کرد، او را کشتند. با کشته شدن افضل، آمر اعتبار و قدرت خود را باز یافت؛
دستور داد اموال افضل را که بسیار کلان بود، مصادره کرده، به دارالخلافه
منتقل کنند. آمر به پاداش خیانت بطائحی، او را به وزارت برگزید
و چیزی نگذشت که بطائحی نیز در سال 519ق به قتل رسید.
افضل 28 سال وزارت کرد. شخصی نیکوسیرت
و دادگر بود. اراده ای استوار و اندیشه ای صائب داشت و در 59
سالگی درگذشت. 5
جزّار سرقسطی
ابوبکر، یحیی سرقسطی
اهل سرقسطه و منسوب به آنجا بود. او قصاب بود؛ ولی به شعر روی آورد. پیشه
خود را کنار گذاشت و خواست شعر را وسیله کسب درآمد کند، ولی موفق نشد
و به همان حرفه خود، قصابی برگشت. شعرش روان و بیشتر آن هزل است. گونه
های دیگر شعرش مدح و به دست آوردن دل ممدوح است که در آنها بیشتر
شکوه می کند. نیز در اشعارش خمریات، اندکی حکمت، هجو و ریشخند
دیده می شود. به دوستی که به برگشت او به شغل قصابی را
خرده گرفته بود، با قصیده ای چنین پاسخ گفت:
«مرا با حرفه قصابی که با آن خو
گرفته ام عیب می کنی؛ کسی که
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 101