نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 127
نفس های آخرین خود، داغ
حسرت بر دل من نهاد». 7
ابن رطبی
ابوالعباس، احمدبن سلامت بن عبیداللّه
بن مخلد بجلی کرخی، معروف به ابن رطبی. وی از بزرگان شافعیه
و قاضی بود. در شهر کرخ جدّان، در نواحی خانقین به دنیا
آمد. در اصفهان فقه آموخت و به بغداد رفت. خلیفه مسترشد، او را متصدی
امور حسبه کرد و آموزش فرزندانش را به او سپرد. از پیشوایان مذهب شافعی
و در پیچیدگی های فقهی آن مذهب برجسته بود که به او
مثل می زدند. در 67 سالگی در بغداد درگذشت. 8
مهینی
ابوالفتح، اسعدبن ابی نصربن ابی
الفضل مهینی (منسوب به مهینه، روستایی در نواحی
خراسان، واقع میان سرخس و ابیورد) مجدالدین. فقیه شافعی
که در فقه شافعی و فقه تطبیقی (مسائل مورد اختلاف میان
فقها) مهارت داشت. عهده دار تدریس در مدرسه نظامیه بغداد شد؛ سپس به
همدان رفت و در همانجا درگذشت. 9
پی نوشت ها:
[1] جمعه اول محرم 527ق / 11 نوامبر
1132م؛ یکشنبه 22 صفر 527ق / اول ژانویه 1133م.
[2] الوافی بالوفیات، ج 1، ص
160؛ شذرات الذهب، ج 4، ص 82؛ الاعلام، ج 7، ص 249.
[3] نامی است که به جنگجویان
وایکینگ اطلاق می شده و در قرن هشتم از طریق دریا
به اسکاندیناوی رفتند و به مناطقی چون روسیه و انگلستان
حمله کردند (المنجد فی الاعلام، ص718).
[4] نه تن از نسل زیری بن
مناد از 335ق ـ 543ق بر شهر مهدیه، بر ساحل (دریای مدیترانه)
فرمانروایی داشتند (الکامل، ج11، ص127).
[5] از مردم صنهاجه بود که در تونس به
قدرت رسیدند اولین حاکم ایشان عبدالحق بن عبدالعزیزبن
خراسان بود (تاریخ ابن خلدون، ج6، ص217).
تسلط بر دژهای کردها: عمادالدین
زنگی، امیر موصل، قلعه های کردهای حمیدیه را
به تصرف خود درآورد تا مردم موصل از هجوم کردها در امان بمانند.
درگذشتگان
ابن باذش؛
ابن خاقان اشبیلی؛
آلفونسوی اول.
ابن باذش
علی بن احمدبن خلف انصاری
غرناطی معروف به ابن باذش در غرناطه متولد شد و نزد دانشمندان آن سامان دانش
آموخت و در نحو و شماری از علوم مانند حدیث، ادب و فن قرائت مهارت یافت.
وی تألیفاتی دارد؛ ازجمله: الاقناع، شرح کتاب سیبویه،
شرح المقتضب ابن جنی، شرح الاصول ابن سراج و جز آن. 2
ابن خاقان اشبیلی
ابونصر، فتح بن محمد بن عبداللّه بن
خاقان بن عبداللّه قیسی اشبیلی کاتب، تاریخ نگار،
از مردم اشبیلیه و به همانجا منسوب است. وی شاعری است که
در هجو بزرگان، هراس به خود راه نمی داد. با فقر و محرومیت بزرگ شد و
چون به سن جوانی رسید، فردی شرور، کینه توز، هرزه، عیاش
و ماجراجو درآمد. وی پر سفر و پیوسته از مکانی به مکان دیگر
می رفت، هیچ فضیلت و ارزشی را بها نمی داد و احترام
افراد صاحب منزلت و اعتبار را پاس نمی داشت؛ ولی در کنار این
صفات، هوش سرشاری داشت. دبیریِ بسیاری از حاکمان را
کرد، ولی دیری نمی پایید و او را از کار برکنار
می کردند؛ زیرا او در شهوت و عیش ونوش غوطه ور شده و در برابر
مردم گستاخ و پرده در بود و به هجو و عیب جویی آنان می
پرداخت. مدت کمی منشی حاکم غرناطه، ابویوسف تاشفین بن علی
بن یوسف بن تاشفین بود؛ سپس به دلیل ازسرگرفتن سفرهایش،
از آن کار انصراف داد و به مراکش رفت و در مسافرخانه ای که معمولاً در آن
سکونت می کرد، او را کشته یافتند. به نقلی، قتل او به دستور
سلطان مرابطون، ابوالحسین علی بن تاشفین بود. شهرت ابن خاقان به
دلیل دو کتاب اوست: یکی قلائد العقیان که در آن گزیده
ای از اشعار معاصران خود را با اشاره به رویدادهای زندگی
آنان جمع آوری کرده است و کتاب دوم، مطمح الانفس و مسرح التأنس فی ملح
اهل الاندلس می باشد. او نویسنده نوآور و شاعر نیکوسرا و نثرش
بر شعرش ترجیح داشت. از اشعار اوست:
«ای ساکنان نعمان الاراک ! بدانید
شما در دل من جای دارید. رشته محبت و دوستی را نگاه دارید؛
چه بسیار به افرادی مبتلا شدیم که وقتی از آنان خواستیم
دوستی را پاس بدارند، خیانت کردند. از شب درباره من بپرسید از
آن هنگام که شما از من دور شدید، خواب به پلکان من راه یافت ؟ و آن
گاه که برق از سرزمین شما برمی خیزد،
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 127