نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 129
ابن زقاق بلنسی؛
ابن عبدون یابری؛
ابوصلت اندلسی؛
اسماعیل پسر بوری؛
حسن پسر حافظ فاطمی؛
دبیس پسر صدقه اسدی؛
سلطان طغرل پسر محمد؛
ظافر حداد؛
عبدالغافر فارسی؛
مسترشد باللّه.
ابن حاج تجیبی
ابوعبداللّه، محمدبن احمد بن خلف بن
ابراهیم تجیبی معروف به ابن حاج. وی قاضی قرطبه و
از فقهای بزرگ به شمار می رفت. منصب فتوا در عصر خود بر محور او می
چرخید. به سیره و سرگذشت دانشمندان و تاریخ آشنا بود. وی
در مسجد جامع قرطبه در حال سجده، در 71 سالگی، به ستم کشته شد. از آثار وی
نوازل الاحکام است که پس از مرگش مدت ها مورد استفاده و مراجعه مردم بود. 3
ابن زقاق بلنسی
علی بن ابراهیم بن عطیه
بن مطرّف بن سلمه لخمی، معروف به ابن زقاق و ابن حاج، در بلنسیه به دنیا
آمد و به آن شهر منسوب است. در همانجا نیز بالید و دانش آموخت. وی
شاعری غزل سرا بود و در معانی اشعار، به خوبی تصرف می کرد
و در توصیف مناظر طبیعی مهارت داشت و موشحات مشهوری دارد.
در جوانی و درحالی که بیش از چهل سال نداشت، درگذشت. او
خواهرزاده ابواسحاق ابراهیم بن خفاجه (متوفای 533ق) است.
ابن زقاق و ابواسحاق در شعر قدیم
تبحر یافته و به اوج آن رسیده بودند و علاوه بر آگاهی از شعر قدیم
نوآوری نیز داشتند. شاعران پس از آنان یا مقلد بودند یا
شعرشان در سطح پایین قرار داشت.
او در توصیف بلنسیه چنین
سروده است:
«هرگاه اندیشه خود را در بلنسیه
و شگفتی های آن به کار ببری، آن را زیباترین و
درخشان ترین شهرها می یابی. بزرگ ترین دلیل
من بر این ادعا، خود بلنسیه است که زیبایی آن برای
هر چشم آشکار است. خدا نگارین جامه ای بر اندام آن پوشانیده که
دو نشانه در آن وجود دارد: دریا و رودخانه».
نیز درباره باده چنین سروده
است:
«ساقیا ! در این مرغزار و
در این پگاه که شبنم هنوز بر درختان نشسته است، جام می را به گردش
درآور؛ و اکنون صبح است که به جنگ تاریکی آمده است. حباب های
شراب در جام، به جای خمار چشمان، به ما نگاه می کنند. ستارگان آسمان
غروب نکرده بودند؛ ولی نقل مکان کرده بودند و به بوستان آمده بودند (کنایه
از حباب های شراب)».
نیز در غزلی چنین می
گوید:
«نازنینی در صبح روشن به
هنگام چاشت، جام ها را به گردش درآورده بود. و مرغزار گل ها، شقایق را به ما
ارمغان داده؛ بوی خوش از گل آس وزیدن گرفته بود. گفتیم: پس گل
بابونه کجاست ؟ گفت: آن را در دندان های ساقی امانت گذاشته ام. ساقی
می کوشید آن را انکار کند؛ چون تبسم کرد خود را رسوا کرد».
همچنین در شعر دیگر آمده
است:
«مرا از دست راست و دهان خود سیراب
کرد، و من پیوسته سرمست این و آن بودم.
من هم از جام و هم از دهان او نوشیدم؛
قسم به عشق که ندانستم باده کدام است». 4
ابن عبدون یابری
ابومحمد، عبدالمجیدبن عبداللّه بن
عبدون فهری یابری، منسوب به یابره (شهری در غرب
اندلس). در همانجا به دنیا آمد و همانجا درگذشت. وی ادیب اندلس
بود. بنی افطس، فرمانروایان بطلیوس او را به وزارت برگزیدند.
چون مرابطون در سال 487ق بطلیوس را فتح کردند و پادشاه آن، ابوحفص عمر متوکل
و دو فرزندش عباس و فضل را به قتل رساندند، ابن عبدون در سوگ آنان اشعاری
سرود. ولی دیری نپایید تحت فرمان سردار فاتح بطلیوس،
سیربن ابوبکربن تاشفین درآمد؛ اما بر ابن عبدون به دلیل انجام
دادن این کار سخت و اعتراض کردند؛ زیرا با این کار به ولی
نعمتان خود بی وفایی روا داشته بود. شاید از سر نیازمندی
بود که ابن عبدون به دشمنان ولی نعمتان خود روی آورد و چون علی
بن یوسف بن تاشفین به جانشینی پدر در سال 500ق بر تخت
سلطنت مرابطون نشست، ابن عبدون را به مراکش فراخواند و سمت دبیری را
بدو سپرد و در سال 521ق، در سالخوردگی به یابره برگشت و تا هنگام مرگ
در آن شهر بماند. ابن عبدون، ادیب، دبیری بلیغ، شاعری
کم گوی و دانا به حدیث و تاریخ بود. آنچه مایه بلندآوازی
او شده است، قصیده «رائیه» او موسوم به «البشامه» (درخت خوشبو) است. این
قصیده 75 بیت دارد و در آغاز آن از شیوه روزگار و بی وفایی
آن سخن رانده است؛ سپس به رفتار روزگار با مردان بزرگ و قبایل نیرومند
و دولت های بزرگ پیش از اسلام و بعد از آن در یونان و ایران
و میان عرب پرداخته است. آن گاه به عمربن افطس
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : --- جلد : 3 صفحه : 129