responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 150

درحالی که شب دامنش را می کشید با هم هم پیاله شدیم و باده ای سرخ فام و مُهربسته بوییدیم. او را در آغوش گرفتم همچون شمشیری که در آغوش دلاوری باشد و گیسوانش حمایل بر شانه هایم بود. تا آن گاه که خواب او را در ربود؛ درحالی که هماغوشم بود او را کنار زدم. او را از پهلوهایی که مشتاق او بود، دور کردم تا اینکه بر بالشت ناآرام (قلبم) نخسبد».

 

نیز در غزلی می گوید:

 

«ای کشنده مردم با چشمان خود و ای شیرین دهان ! چگونه شرنگ با شهد به هم آمیختی. در چهره و رخسار تو که خورشید تابان است، گل سُرْخی است که باده و شرم سُرخی آن را می افزاید (رنگ باده سرخ است و هنگام شرم نیز چهره سرخ می شود). اگر آگاه نیستی که من غلام شاهی هستم، مرا فرمان ده به هرچه خواهی که آن را به جا می آورم و فرمان می برم. اگر بر دلم مطلّع می شدی، می دیدی که چشمانت بر آن جراحتی وارد کرده اند که بهبودی نمی یابد».

 

از ابن بقّی چه در وطن و چه در غربت از مردم و روزگار شکوه ها به گوش می رسد:

 

«به خدا شکایت می برم از دوری وطن و در سرزمین هایی که غریب هستم و این خوی ستمگرانه روزگار است. هرگاه به گردش بسیار در زمین بپردازم، بر فرازها برآیم و اگر به گردش نپردازم، در مکانی فرودین خواهم بود. آیا همه فرهیختگان، چون من تباه شده اند تا ستم رواداشته شده بر خودم را نمونه ای از ستم ها قرار دهم. قافیه های شعر با تمام وجود می گریند؛ بر عرب زبانی که میان عجم ها تباه شده است». 4

 

ابن جاریه قصّار

 

ابوعبداللّه، محمدبن مبارک بن احمدبن علی بن قصّار. مادرش کنیز قصّار بود؛ ازاین رو به ابن جاریه قصار معروف شد. او دانش حدیث را فراگرفت و به ادبیات نیز اشتغال ورزید. وی شاعری نکته سنج و کاتبی به دور از تکلّف بود. از راه مدیحه گویی ارتزاق می کرد، ولی همچنان تهیدست باقی ماند؛ ازاین رو در قصیده زیر، بخت خود را فرا می خواند و از بدی وضع و حال خود که خواسته است با شعر به کسب بپردازد، شکوه می کند و می گوید:

 

«تا چند به آرزوی بیهوده دلخوش کنم و چیزی به دست نیاورم. و از بخیلی که به آیین کرم و بخشش ایمان ندارد، به بخیلی دیگر رانده شوم. با مرواریدهای گران قیمتی او را بیارایم (اشعار زیبا در وصف ممدوح بگویم)؛ ولی خود بی زیور و ناامید برگردم. اگر ستاره بخت انسان بالا باشد، چه باک که از ادب پایین و بی ارزش برخوردار باشد ! حوادث روزگار مرا مجبور کرده است به فرمان آن تن دهم و روزگار چه شگفتی ها دارد. به گروهی که از پستان پر ناکسی سیراب شده اند. پیران آنان هنوز از شیر گرفته نشده اند و دانایان آنان مایه خنده نادانان شده است. آنان صدرنشینانند؛ ولی تهیگاه آنان در صدر سر نیزه های تیز، سوراخ شونده است. گروهی دیدند من شاعرم، ولی مرتبه مرا از یک فرد گمراه بالاتر نبردند. اینان میان شاعران و دیگر مردم فرق نگذاشتند و قدر و اندازه مرا ندانستند (به صفات برتر و مردانگی من پی نبردند). هدف یک فرد دانشمند این نیست برای کسب درآمد شعر بسراید، ولی شعر خونابه دل دانشمند است که بیرون می ریزد تا بیاساید». 5

 

ابن دبیس (محمد)

 

محمدبن دبیس بن صدقه بن منصور اسدی. وی از امرای بنی مَزْید، حاکمان حله بود. سلطان مسعود پسر محمد سلجوقی، پس از کشته شدن وی برادرش صدقه را در سال 532ق بر امارت حله گماشت. کار او سامان یافت تا آنکه برادرش علی بن دبیس به سال 540ق امارت را از چنگ او درآورد و صدقه بر اثر آن درگذشت. 6

 

ابن مجیر صقلی

 

مجیربن محمد بن عبدالعزیزبن عبدالرحمان اموی، معروف به ابن مجیر. وی در سیسیل به دنیا آمد و در آغاز زندگی خود به مصر مهاجرت کرد. شاعری برجسته بود که شعر بسیار سرود. اشعار او از الفاظ فصیح و ترکیبی استوار برخوردار است. در مدح رادمردی چنین سروده است:

 

«جام های خود را پر از باده کن و بیار؛ چراکه باده لذت بخش روان است. باده خالص از مشتاق و عاشق بازدار، نوشیدن آب دهان لذیذترین نوشیدنی هاست. حلال ترین و شیرین ترین نوشیدنی ها آن است که از جام دهان زیبارویان نوشیده شود. فروهشته و خمارچشمی که کشتن مرا در راه عشق به سودا گذاشت و چون از بیمارچشمان بود، بر من آسان نمود. پیوسته در راه عشق از جرم و گناه چشم پوشی می کنم و از لغزش هایش در رویگرداندن از من در می گذرم. تا آن گاه که پنداشتم رویگرداندن او، زیبایی ها و خوبی های او را در چشم من افزون کرده است. هیچ فکر نمی کردم زندگی بر انسان تیره وتار شود تا آنکه مرگ یکی از آرزوهایش باشد. با آن خیمه ها و چهره ها در آنکه چون هاله گرد ماه می ماند، خداحافظی می کنم. آن مرغزاری که پیوسته دستان من میوه وصال را از گونه آن می چید». 7

نام کتاب : رویدادهای تاریخ اسلام نویسنده : ---    جلد : 3  صفحه : 150
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست