[3] مؤلف تعصب مذهبی خود را پنهان
نمی کند و مثال ها را از خلافت فاطمیان می آورد؛ درحالی
که در حکومت عباسی (امین) و در حکومت های دیگر نمونه های
فراوانی از عیاشی و ... یافت می شود.
[4] در این زمان شام در تصرف دولت
سلجوقیان بود و صلیبیان مناطق ساحلی و بیت المقدس
را از سلجوقیان گرفتند و در واقع پادگان سلجوقیان نتوانست از شام و بیت
المقدس دفاع کند (رک: نوشتار حاضر، بخش سلجوقیان شام).
[5] مؤلف محترم کوشیده است بیبرس
را بی گناه و قطز را گناهکار جلوه دهد. در زمان مرگ قطز به دست بیبرس
هنوز کار جنگ با مغولان تمام نشده بود و آنان حلب را در اختیار داشتند و قطز
هنوز به مصر باز نگشته بود.
[12] جزیه از جزاء گرفته شده و مالی
است که اهل ذمّه در قبال امنیت خود می پردازند (لسان العرب، ذیل
«جزاء»). مبلغ جزیه 48 درهم برای ثروتمند و نصف آن برای متوسط
الحال و ربع آن برای کارگزار است. زنان، خردسالان، کودکان، بیماران،
فقیران و راهبانی که کارشان عبادت است، از جزیه معاف اند (قاضی
ابویوسف، الخراج، ص146؛ ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص144).
[13] در این زمان سلجوقیان
بر شام حکم می راندند و شام را از فاطمیان گرفته بودند. این
سلجوقیان بودند که نتوانستند در برابر صلیبیان مقاومت کنند.
[15] در این فاصله یک بار
فاطمیان قدس را از صلیبیان باز پس گرفتند، ولی دوباره به
دست صلیبیان افتاد. گویا مؤلف تلاش دارد فاطمیان را در
خصوص قدس بی توجه نشان دهد.
[16] مؤلف در صفحه های پیشین
به برخی عوامل اصلی و درونی ضعف مسلمانان اشاره کرده است. بهتر
بود به عوامل ریشه ای تر هم می پرداخت. جنگ های مورد نظر
مؤلف هرچند علت ضعف بعدی است، خود معلول ضعف قبلی مسلمانان است که باید
طرح و بحث می شد.
[17] الحلل السندسیه، ج3، ص541؛
الروض المعطار، ص90 ـ 91.