افجهای \ afjeʾī\ ، سید جمالالدین (ح 1246- ح 1330 ق)، از فقهای مشروطهخواه. او که فردی پرهیزکار و شجاع بود، در کنار دیگر روحانیان طراز اول مشروطهخواه، ازجمله سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی در پیروزی نهضت مشروطیت نقش داشت. از زادگاه و مراحل اولیۀ زندگانی افجهای اطلاعی در دست نیست، اما آنچه مسلم است پدرش، سید مهدی فرزند میر قوامالدین حسینی، در آبادی افجه مدفون است (آقابزرگ، الذریعة، 9/ 271-272). افجهای در زمان حیات شیخ مرتضى انصاری (1214-1281 ق)، از فقهای بزرگ و مرجع تقلید شیعه، به نجف مهاجرت کرد و نزد او به فراگیری علوم اسلامی همت گماشت. سید جمالالدین پس از درگذشت انصاری در محضر شیخ راضی نجفی و حاج میرزا حسین خلیلی حاضر شد و بعدها با دختر میرزا حسین خلیلی ازدواج کرد. او از این همسر صاحب یک فرزند به نام مهدی، و از همسر دیگرش صاحب فرزندی به نام محمدهادی شد. سید جمالالدین در حدود سالهای 1290 ق به تهران بازگشت و به تدریس علوم دینی پرداخت. او فردی پرهیزکار بود و از فرط احتیاط حاضر نمیشد مقام مرجعیت را بپذیرد؛ اما سرانجام به اصرار عامۀ مردم قبول مرجعیت کرد (همو، طبقات ... ، 1/ 315؛ تفرشی، 111). افجهای در 1309 ق در مراسم عمامهگذاری شیخ آقابزرگ تهرانی (د 1389 ق/ 1349 ش)، فقیه و کتابشناس شیعی، شرکت جست و عمامه را خود بر سر آقابزرگ گذاشت (آقابزرگ، «شرح ... »، 305). در آستانۀ نهضت مشروطیت، علمای مشروطهخواه تهران ازجمله سید جمالالدین افجهای همراه با سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی تشکلی پدید آوردند که گاهی گرد هم جمع میشدند و راجع به مسائل سیاسی روز تبادل افکار میکردند. این تشکل بیشتر در خانۀ میرزا مصطفى آشتیانی برگزار میشد (ملکزاده، 2/ 329). در شوال 1322 و در دورۀ سلطنت مظفرالدین شاه قاجار، به دستور علاءالدوله، حاکم تهران، برخی از تجار به بهانۀ گرانشدن قند به چوب بسته شدند؛ ازهمینرو، عدهای از بازرگانان و بازاریان در مسجد شاه گرد آمدند و در مخالفت با حاکم تهران همپیمان شده، برکناری علاءالدوله را خواستار شدند. همچنین برخی از فقها و سران مشروطهخواه تهران ازجمله سید جمالالدین افجهای، برای تحقق برپایی عدالتخانه فرصت را مغتنم شمردند، از بازرگانان حمایت کردند و به آستانۀ حضرت عبدالعظیم در شهر ری کوچ کردند؛ سپس بازاریان نیز دکانهای خود را بستند و بدانجا رفتند. بعدها این مهاجرت به «مهاجرت صغرا» شهرت یافت. کوچندگان عزل علاءالدوله و استقرار عدالتخانه را شرط بازگشت خود قرار دادند. عینالدوله، صدراعظم مظفرالدین شاه، از طرف شاه مأمور شد که به این مسئله رسیدگی کند. او در ابتدا امیربهادر جنگ را نزد کوچندگان گسیل داشت تا آنها را با خود به تهران بازگرداند، اما با واکنش تند مشروطهخواهان ازجمله سید جمالالدین افجهای مواجه شد. سرانجام امیربهادر پس از چندین بار رفتوآمد، به درخواست آنان پاسخ مثبت داد. در ذیقعدۀ 1322، کوچندگان با استقبال درباریان و دولتمردان و بهوسیلۀ کالسکهها و درشکههای سلطنتی و دولتی به تهران بازگشتند. افجهای همراه با روحانیان مشروطهخواه، با شاه و عینالدوله در کاخ گلستان دیدار کردند. شاه خود برکناری علاءالدوله و برپایی عدالتخانه را به آنان قول داد (کسروی، 58 بب ؛ دولتآبادی، 2/ 10- 15؛ ملکزاده، 2/ 271 بب ؛ صفایی، 121- 125، 180-181). در جمادیالاول 1325، پس از تدوین متمم قانون اساسی توسط مجلس، مسئلۀ اصل نظارت شورای مجتهدان از سوی شیخ فضلالله نوری مطرح شد. چندی بعد شیخ فضلالله این پیشنهاد را که «تنظیم لایحۀ اصل نظارت مجتهدان بر قانون» نام گرفت، پس از امضای سید جمالالدین افجهای، صدرالعلما و آقا حسین قمی به مجلس تقدیم داشت. پس از تصویب این لایحه بنا شد که شیخ فضلالله با مشروطه عناد نورزد؛ اما شیخ فضلالله هیچگاه با مشروطۀ بدون مشروعه کنار نیامد. بعدها شیخ فضلالله چون عرصه را بر خود تنگ دید، همراه همفکرانش به آستانۀ حضرت عبدالعظیم رفت و در آنجا بست نشست. در 22 جمادیالاول، افجهای به همراه روحانیان مشروطهخواه برای گفتوگو با شیخ فضلالله، روانۀ شهر ری شد و به دیدار او رفت، ولی از گفتوگوها طرفی بسته نشد (کسروی، 372- 379؛ دولتآبادی، 2/ 108- 109؛ نوری، 1/ 385-387). در 23 جمادیالاول 1326 و آغاز دورۀ استبداد صغیر، افجهای که در آن زمان حدود 80 سال سن داشت، هنگامی که از واقعۀ برخورد با مشروطهخواهان باخبر شد، با عدهای از آنان که در حدود 150 تن بودند، رهسپار مجلس شد، ولی در مقابل خانۀ ظلالسلطان، قشون دولتی جلو آنان را گرفت و مانع رفتنشان به طرف مجلس شد. افجهای در حالی که تلاش میکرد خود را به مجلس برساند، به همراهانش گفت که در برابر سربازها ایستادگی کنند. یکی از صاحبمنصبان روس فرمان داد که توپی را که در همان محل جای داده بودند، آتش کنند. بر اثر صدای توپ، الاغی که افجهای بر آن سوار بود، به زمین غلتید و افجهای زمین خورد، و آشوبی میان کسانی که همراه افجهای بودند، برپا کرد. چون بیم جان افجهای میرفت، او را از صحنه خارج ساختند و بدین ترتیب با دستور محمدعلی شاه، مجلس به توپ بسته شد. همچنین در آن دوره، مشروطهخواهان ازجمله افجهای اخبار را به نجف مخابره میکردند و خواستار حمایت روحانیان و مراجع نجف از مشروطهخواهان میشدند؛ ازاینرو، روحانیان نجف چندین بار با مخابرۀ تلگرافهایی حمایت خود را از مشروطهخواهان اعلام کردند (ملکزاده، 4/ 720-721، 749؛ شریف، 189-191؛ ناظمالاسلام، 4/ 156-157؛ امیرخیزی، 96- 98؛ تفرشی، 113-114). در ذیقعدۀ همان سال، افجهای همراه با صدرالعلما در سفارت عثمانی پناهنده شد (همو، 161)، اما به نوشتۀ ناظمالاسلام کرمانی (4/ 265-267)، افجهای در آن تاریخ به حضرت عبدالعظیم رفت و در آنجا نامهای برای سفارت عثمانی نوشت و در آن نامه، پناهندگان آنجا را نمایندگان مشروطهخواهان خواند. سرانجام، افجهای در حدود سال 1330 ق در تهران درگذشت و جنازهاش را به نجف اشرف منتقل کرده، در قبرستان وادیالسلام دفن کردند (آقابزرگ، طبقات، 1/ 316؛ اثرآفرینان، 1/ 277).
مآخذ
آقابزرگ، الذریعة؛ همو، «شرح زندگی من»، مجلۀ تاریخ و فرهنگ معاصر، قم، 1374 ش، س 4، شم 1 و 2؛ همو، طبقات اعلام الشیعة (قرن 14 ق)، نجف، 1373 ق/ 1954 م؛ اثرآفرینان، به کوشش کمال حاجسیدجوادی و دیگران، تهران، 1377 ش؛ امیرخیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، تهران، 1356 ش؛ تفرشی حسینی، احمد، روزنامۀ اخبار مشروطیت، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1351 ش؛ دولتآبادی، یحیى، حیات یحیى، تهران، 1361 ش؛ شریف کاشانی، محمدمهدی، واقعات اتفاقیه در روزگار، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، 1362 ش؛ صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، تهران، 1362 ش؛ کسروی، احمد، تاریخ مشروطۀ ایران، تهران، 1316 ش؛ ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، 1363 ش؛ ناظمالاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران، 1362 ش؛ نوری، فضلالله، رسائل، اعلامیهها، مکتوبات، ... ، به کوشش محمد ترکمان، تهران، 1403 ق/ 1362 ش.