آشتیانی \āštiyānī\، میرزا هاشم (1288- 1368 ق/ 1871- 1949 م)، روحانی و نمایندۀ مجلس شورای ملی، دورههای سوم تا هشتم، در دوران مشروطه و پهلوی. میرزا هاشم آشتیانی در تهران زاده شد. وی پسر سوم میرزا حسن آشتیانی از بزرگان علمای شیعه در تهران، و از سردمداران جنبش تنباکو بود (بامداد، 4/ 413؛ سلطانیمقدم، بش ). میرزا هاشم دوران جوانی خود را در دستگاه روحانی پدر به رتقوفتق امور پرداخت. او در 1333 ق، و همزمان با جنگ جهانی اول بااینکه ازنظر مشی سیاسی جزو فرقۀ اعتدالیون بود، مستقلاً نامزد انتخابات شد و به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی درآمد (علوی، 14؛ بامداد، همانجا). آشتیانی در 1338 ق، در مجلس مشاور عالی که با حضور احمد شاه و برای پاسخگویی به یادداشت دولت انگلیس و همچنین اعلام موضع بیطرفی در جنگ جهانی اول تشکیل شده بود، شرکت داشت و بیانیهای را به همراه چند تن از علما، ازجمله امامجمعۀ تهران، آقا میر سید محمد بهبهانی، آقا علی نجمآبادی و سید حسن مدرس امضا کرد (مکی، مدرس ... ، 1/ 144-145). میرزا هاشم در جریان کودتای سوم اسفند 1299، از مخالفان سید ضیاء طباطبایی، نخستوزیر کابینۀ سیاه بود و بدینسبب بازداشت شد (باستانی، 130-133) که درنهایت، ناخودآگاه راه را برای سلطنت رضا خان هموار کرد (سلطانیمقدم، بش ). آشتیانی در سال 1300 ش، بهعنوان نمایندۀ مردم سبزوار وارد دورۀ چهارم مجلس شد ( اسامی ... ، 43). همچنین در 1302 ش در دورۀ پنجم مجلس شورای ملی منتخب مردم تهران شد. وی در این دوره همراه با مدرس که حزب اصلاحطلب را تأسیس کرده بود، به فعالیت سیاسی پرداخت. رضا خان که در این ایام سودای جمهوریت به سر داشت، مجلسیان را برای تأیید و تصویب جمهوریت، تحت فشار قرار داد و این امر باعث اختلاف میان افراد تحت نفوذ سردار سپه و مدرس و یاران او شد (مکی، همان، 1/ 265- 268). در همین مسیر، سید محمد تدین و فراکسیون تجدد که اکثریت مجلس را تشکیل میدادند، در نظر داشتند اعتبارنامههای نمایندگان اقلیت را رد کنند. تدین در اعتبارنامۀ آشتیانی تشکیک کرد و پیشنهاد تشکیل کمیسیون تحقیق را به مجلس ارائه داد و این باعث آشوب در مجلس و بیرون آن شد. مدرس در دفاع از اعتبارنامۀ آشتیانی سخنرانی کرد که درنهایت منجر به شدتیافتن نزاع میان فراکسیون اکثریت و مدرس شد؛ بهطوریکه دکتر بهرام بهصورت مدرس سیلی زد و عمامۀ مدرس به زمین افتاد. این حادثه باعث تشدید آشوب در مجلس و بیرون شد. پس از این حادثه مخالفت با جمهوریت آشکار شد و در پی آن اعتبارنامۀ تنی چند از فراکسیون اکثریت رد، و اعتبارنامۀ آشتیانی قبول شد و موضوع جمهوریت پایان یافت (بهار، 2/ 56- 58). سردار سپه که در مسئلۀ جمهوریت ناکام مانده بود، در مجلس پنجم به مخالفان خود که اقلیت مجلس را تشکیل میدادند، با تهدید حکم کرد که مادهواحدۀ خلع قاجار و سلطنت رضا خان را امضا کرده، به تصویب برسانند. آشتیانی به این بهانه که هر تصمیمی مدرس بگیرد، پیرو او خواهد بود، از این امر خودداری نمود؛ اما قول داد که در مجلس غائله راه نیندازد. بدینصورت، در 9 آبان 1304 بهرغم نطق مدرس و خروج همراه با اعتراض و رأیندادن شمـاری از نمایندگان چون مصدق، آشتیانی، مستوفیالممالک، مؤتمنالملک و بهار، مادهواحدۀ مورد نظر به تصویب رسید و این مجلس، به مجلس خلع قاجاریه معروف شد (همو، 1/ 307، 2/ 364-365). در انتخابات مجلس ششم، مدرس فهرستی از نام 12 تن افراد مورد اعتماد خود را منتشر کرد که 9 تن از آنها واجد آراء مورد نظر شدند و میرزا هاشم با 010‘ 7 رأی بهعنوان نمایندۀ برگزیدۀ مردم تهران به مجلس شورای ملی راه یافت. این در حالی بود که از فهرست دربار فقط 3 تن به مجلس راه یافتند (مکی، تاریخ ... ، 4/ 112؛ بهنود، 92). رضا خان پس از بهسلطنترسیدن، دستور ترور مدرس را صادر کرد، اما مدرس از این حادثه جان سالم به در برد. به مناسبت همین واقعه، آشتیانی در مجلس، سخنرانی مهیج و مفصلی برضد عاملان ترور ایراد کرد و خواستار دستگیری آنها شد. بعد از ترور ناموفق مدرس، رابطۀ مدرس و هوادارانش با رضا شاه تیره گشت و وی عملاً به انزوا کشیده شد (مکی، مدرس، 2/ 777- 778). در انتخابات مجلس هفتم، دولت رسماً دخالت کرد و مجلس را از آن اقلیتِ مخالف خالی کرد. سردار اسعد در گزارشی محرمانه به رضا شاه برای انتخابات مجلس هفتم، آشتیانی را فردی مخالف و فایدهخواه نامید (نک : انتخابات ... ، 36-37). با وجود جو اختناق، دیگر کسی تمایل به نامزدشدن در انتخابات نداشت، و بااینکه مشیرالدوله از قبول دعوت فرمانداری عذر خواست، دولت نام او را در فهرست فرمایشی خود نوشت و مؤتمنالملک، مشیرالدوله و مستوفی انتخاب شدند؛ اما چون قبول چنین وکالتی را مخالف شرافت خود میدانستند، هر 3 تن رسماً اعلام کردند که حاضر به قبول نمایندگی مجلس نیستند. مستوفیالممالک بدون هیچگونه اظهار نظری به مجلس نرفت و میرزا هاشم نیز با مرخصیهای ششماهه مجلس را برای نمایندگان اکثریت خالی کرد (کیاستوان، 8؛ مکی، تاریخ، 5/ 33، 37؛ بهنود، همانجا). انتخابات بهگونهای نامناسب برگزار شد، چنانکه حتى یک رأی هم به نام مدرس از صندوق بیرون نیامد و فقط کسانی انتخاب شدند که دولت و شاه موافق آنها بود و هر آنچه را که شاه امر میکرد، بدون چونوچرا، صحیح یا غلط تصویب میکردند (کیاستوان، همانجا؛ مکی، همان، 5/ 33-34؛ بهنود، همانجا). تیمورتاش، بیشتر نمایندگان مجلس هشتم را نیز به همان صورت، با دقت بیشتری برگزید؛ بهگونهایکه دو نمـایندۀ مخالف ــ فرخی یزدی و محمود رضا معروف به طلوع ــ که اقلیت مجلس را تشکیل میدادند، بعد از پایـان دورۀ هفتم احساس خطر کردند و فرخی به آلمان، و طلوع به لاهیجان گریختند (همو، 117). حتى برای انتخابات مجلس نهم، تیمورتاش فهرستی از نمایندگان مجلس دورۀ بعد که جایگزین نمایندگان دورۀ هشتم شوند، تهیه کرد و بدینترتیب اسم آشتیانی از دورۀ نهم خط خورد و رسماً از دنیای سیاست کناره گرفت ( انتخابات، 133). سرانجام میرزا هاشم در 1368 ق در 78سالگی درگذشت. از او املاک و داراییهای بسیار بر جای ماند. وی یکی از پرورشدهندگان قناری در ایران بود و به پرورشدهندۀ نسل قناریهای خوشآواز در تهران شهرت داشت و همچنین دارای خط و تحریری نیکو بود (بامداد، 4/ 413). از وی کتاب ابواب الجنات در دو جلد در باب ادعیه بر جای مانده است (مشار، 744).
مآخذ
اسامی نمایندگان مجلس شورای ملی، به کوشش عطاءاللٰه فرهنگ تهرانی، تهران، 1356 ش؛ انتخابات مجلس در دورۀ رضا شاه به روایت اسناد دربار، تهران، 1377 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، تلاش آزادی، تهران، 1347 ش؛ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، 1347 ش؛ بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، ج 1، 1357 ش، ج 2، 1363 ش؛ بهنود، مسعود، دولتهای ایران از سید ضیاء تا بختیار، تهران، 1366 ش؛ سلطانیمقدم، سعیده، «خاندان آشتیانی»، پژوهه (مل )؛ شجیعی، زهـرا، نمـایندگـان مجلس شورای ملـی در بیستویک دورۀ قانونگذاری، تهران، 1344 ش؛ علوی، ابوالحسن، رجال عصر مشروطیت، به کوشش حبیب یغمایی و ایرج افشار، تهران، 1363 ش؛ کیاستوان، حسین، تاریخ نهضتهای ایران، بیجـا، بیتـا؛ مشـار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، 1344 ش؛ مکی، حسین، تاریخ بیستسالۀ ایران، تهران، 1361-1362 ش؛ همو، مدرس قهرمان آزادی، تهران، 1358- 1359 ش؛ نیز: